گنجور

 
مولانا

زندگانی صدر عالی باد

ایزدش پاسبان و کالی باد

هر چه نسیه‌ست مقبلان را عیش

پیش او نقد وقت و حالی باد

مجلس گرم پرحلاوت او

از حریف فسرده خالی باد

جان‌ها واگشاده پر در غیب

بسته پیشش چو نقش قالی باد

بر یمین و یسار او دولت

هم جنوبی و هم شمالی باد

دو ولایت که جسم و جان خوانند

بر سر هر دو شاه و والی باد

بخت نقدست شمس تبریزی

او بسم غیر او ملی باد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۹۷۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم