گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

کسی که عاشق آن رونق چمن باشد

عجب مدار که در بی‌دلی چو من باشد

حدیث صبر مگویید صبر را ره نیست

در آن دلی که بدان یار ممتحن باشد

چو عشق سلسله خویش را بجنباند

جنون عقل فلاطون و بوالحسن باشد

به جان عشق که جانی ز عشق جان نبرد

وگر درونه صد برج و صد بدن باشد

اگر چو شیر شوی عشق شیرگیر قویست

وگرچه پیل شوی عشق کرکدن باشد

وگر به قعر چهی درروی برای گریز

چو دلو گردن از او بسته رسن باشد

وگر چو موی شوی موی می‌شکافد عشق

وگر کباب شوی عشق باب زن باشد

امان عالم عشقست و معدلت هم از اوست

وگرچه راه زن عقل مرد و زن باشد

خموش کن که سخن را وطن دمشق دلست

مگو غریب ورا کش چنین وطن باشد