گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

اگر به میکده ام یکشب انجمن باشد

چراغ انجمن آن به که یار من باشد

چه میل باغ کنم با وجود قد و رخش

که صد فراغتم از سرو و یاسمن باشد

ز زلف پرشکنش صید دل چسان برهد

که صد کمند بلا زیر هر شکن باشد

شهید عشق تو از خاک چون برآرد سر

چو لاله غرق می و داغ بر کفن باشد

ز روضه دیر مغان آرزو کنم در حشر

غریب را دل محزون سوی وطن باشد

کجاست می که بشوید ز لوح خاطر پاک

گرت ز محنت دوران دو صد سخن باشد

اگر به دشت فنا خاک ره شود فانی

به باد سوی تواش میل آمدن باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode