درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
که «خواجه هر چه بکاری تو را همان روید»
تو را اگر نفسی ماند جز که عشق مکار
که چیست قیمت مردم؟ هر آنچ میجوید
بشو دو دست ز خویش و بیا به خوان بنشین
که آب بهر وی آمد که دست و رو شوید
زهی سلیم که معشوق او به خانه اوست
به سوی خانه نیاید؛ گزاف میپوید
به سوی مریم آید دوانه گر عیسیست
وگر خر است بهل تا کمیز خر بوید
کسی که همره ساقیست چون بود هشیار؟
چرا نباشد لمتر؟ چرا نیفزوید؟
کسی که کان عسل شد ترش چرا باشد؟
کسی که مرده ندارد بگو چرا موید؟
تو را بگویم پنهان که گل چرا خندد
که گلرخیش به کف گیرد و بینبوید
بگو غزل که به صد قرن خلق این خوانند
نسیج را که خدا بافت آن نفرسوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عجب مدار ز ممدوح اگر کند احسان
بجای مادح خود گرچه نیک و بد گوید
ز بحر جود کند رشحه ای روان که بدان
ز لوح خاطر خود حرف ذم خود شوید
مگو که یاد تو اهلی نمیکند نفسی
که ذکر خیر تو تا زنده است میگوید
مرنج اگر نرسد جانب تو نامه او
که می نویسد و سیلاب گریه میشوید
که با تو حرف شهیدان عشق میگوید
که خون شبنم از آفتاب میجوید
به اشک روی مرا شسته طفل خودرایی
که هفته هفته رخ خویش را نمیشوید
در آن دیار که ماییم بیغمی کفر است
[...]
بشیر یافت که آن پیر زن چه میگوید
کدام راه از این اضطراب میپوید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.