گنجور

 
مولانا

بگو به گوش کسانی که نور چشم منند

که باز نوبت آن شد که توبه‌ها شکنند

هزار توبه و سوگند بشکنند آن دم

که غمزه‌های دلارام طبل حسن زنند

چو یار مست خرابست و روز روز طرب

به غیر شنگی و مستی بیا بگو چه کنند

به گوش هوش بگفتم به آب روی برو

که این دم ار که قافی هم از بنت بکنند

ز بس که خرقه گرو برد پیر باده فروش

کنون به کوی خرابات جمله بوالحسن اند

بگیر مطرب جانی قنینه کانی

نواز تنتن تنتن که جمله بی‌تو تنند

مقیم همچو نگین شو به حلقه عشاق

که غیر حلقه عشاق جمله ممتحنند

به جان جمله مردان که هر که عاشق نیست

همه زنند به معنی ببین زنان چه زنند

به جان جمله جان‌ها که هر کش آن جان نیست

همه تنند نگه کن فروتنان چه تنند

خموش باش که گفتی از این سپیتر چیست

خسان سیاه گلیمند اگر چه یاسمنند

 
 
 
غزل شمارهٔ ۹۱۳ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست

همین بلات بس است، ای به هر بلا خرسند

خیال رزم تو گر در دل عدو گردد

ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند

ز عدل تست به هم باز و صعوه را پرواز

[...]

قطران تبریزی

بابروان چو کمانی بزلفگان چو کمند

لبانت سوده عقیق و رخانت ساده پرند

پرند لاله فروش و عقیق لؤلؤ پوش

کمان غالیه توز و کمند مشگین بند

شکفته نرکس داری بزیر خم کمان

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

شب ارتوانی بیدار باش روزی چند

مدار خرد که ماهی بزرگ سایه فکند

چو آفتاب بسی سر بر آسمان سودی

چو سایه باش فتاده بسجده دریکچند

کنون کشند عفاریت دیو را در قید

[...]

اثیر اخسیکتی

در این دو پهنه که میدان ادهم است و سمند

خیال همچو توئی در نیاورد بکمند

لطیفه ایست نهادت ز شهر بیرنگی

چه جای عرصه جولان ادهم است و سمند

در آن جهان که جلال تو آشیان بنهاد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

به ذات خویش اگر چند مرد نیک بود

و لیک صحبت بد نیک را تباه کند

چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست

چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه