گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد

سوی زنگی شب از روم لوایی برسد

به برهنه شده عشق قبایی بدهند

وز شکرخانه آن دوست نوایی برسد

این همه کاسه زرین ز بر خوان فلک

بهر آنست که یک روز صلایی برسد

بره و خوشه گردون ز برای خورش است

تا ز خرمنگه آن ماه عطایی برسد

عاشقان را که جز این عشق غذایی دگرست

کاسه کدیه ایشان به ابایی برسد

نوخرانی که رهیدند ز بازار کهن

کهنه کاسد ایشان به بهایی برسد

مه پرستان که ستاره همه شب می‌شمرند

آخر این کوشش و اومید به جایی برسد

رو ترش کرده چو ابری که ببارید جفا

از وفا رست جفا هم به وفایی برسد

آنک دانست یقین مادر گل‌ها خارست

همچو گل خندد چون خار جفایی برسد

خضری گرد جهان لاف زد از آب حیات

تا به گوش دل ما طبل بقایی برسد

گر ز یاران گل آلود بریدی مگری

چون ز گل دور شود آب صفایی برسد

دل خود زین دودلان سرد کن و پاک بشوی

دل خم شسته شود چون به سقایی برسد

ناسزا گفتن از آن دلبر شیرین عجبست

ناسزا گفت که تا جان به سزایی برسد

یار چون سنگ دلان خانه ما را بشکست

تا که هر خانه شکسته به سرایی برسد

دوش در خواب بدیدم صلاح الدین را

گسترد سایه دولت چو همایی برسد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۷۹۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سلمان ساوجی

آخر این درد دل من به دوایی برسد

عاقبت ناله شبگیر بجایی برسد

آخر این سینه دلگیر غم آباد مرا

روزی از روزنه غیب صفایی برسد

بر درت شب همه شب یاوه در آنم چو جرس

[...]

جهان ملک خاتون

دردمندی چه شود گر به دوایی برسد

بی نوایی ز وصالت به نوایی برسد

تا به کی روی بتابی ز من بی سر و پا

آخر از دور مرا نیز دعایی برسد

می دهم جان مگر از خوان وصالت روزی

[...]

جامی

کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد

وز نوال تو نوایی به گدایی برسد

مرض شوق تو شد صعب و ازان جان نبرم

گر نه از وعده وصل تو شفایی برسد

کوه غم شد دلم و نام تو گویم با او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه