آخر گهر وفا ببارید
آخر سر عاشقان بخارید
ما خاک شما شدیم در خاک
تخم ستم و جفا مکارید
بر مظلومان راه هجران
این ظلم دگر روا مدارید
ای زُهرهییان به بامِ این مه
بر پرده زیر و بم بزارید
یا نیز شما ز درد دوری
همچون من خسته دلفکارید؟
محروم نماند کس از این در
ما را به کسی نمیشمارید
آن درد که کوه از او چو ذرهست
بر ذرگکی چه میگمارید؟
ای قوم که شیرگیر بودیت
آن آهو را کنون شکارید
زان نرگس مست شیرگیرش
بیخمر وصال در خمارید
زان دلبر گلعذار اکنون
بس بیدل و زعفران عذارید
با این همه گنج نیست بیرنج
بر صبر و وفا قدم فشارید
مردانه و مردرنگ باشید
گر در ره عشق مرد کارید
چون عاشق را هزار جانست
بی صرفه و ترس جان سپارید
جان کم ناید ز جان مترسید
کاندر پی جان کامکارید
عشقست حریف حیلهآموز
گَرد از دغل و حیل برآرید
در عشق حلال گشت حیله
در عشق رهین صد قمارید
حقست اگر ز عشق آن سرو
با جمله گلرخان چو خارید
حقست اگر ز عشق موسی
بر فرعونان نفس مارید
جان را سپر بلاش سازید
کاندر کف عشق ذوالفقارید
در صبر و ثبات کوه قافید
چون کوه حلیم و باوقارید
چون بحر نهان به مظهر آید
ماننده موج بیقرارید
هنگام نثار و درفشانی
چون ابر به وقت نوبهارید
در تیر شهیت اگر شهیدیت
در پیش مهیت اگر غبارید
پاینده و تازه همچو سروید
چون شاخِ بلندِ میوهدارید
ز آسیب درخت او چو سیبید
چون سیب درخت سنگسارید
گر سنگدلان زنندتان سنگ
با گوهر خویش یار غارید
چون دامن در پیش دوانید
گر همچو سجاف بر کنارید
چون همسفرید با مه خویش
پیوسته چو چرخ در دوارید
هم عشق شما و هم شما عشق
با اشتر عشق هممهارید
گر نقبزنست نفس و دزدست
آخر نه در این حصین حصارید؟
از عشق خورید باده و نقل
گر مقبل وگر حلالخوارید
دیدیت کهتان همینگارد
دیگر چه خیال مینگارید؟
اوتان به خود اختیار کردهست
چه در پی جبر و اختیارید؟
محکوم یک اختیار باشید
گر عاشق و اهل اعتبارید
خاموش کنم اگر چه با من
در نطق و سکوت سازوارید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سر تا پایش به کف بخارید
زو گرد وز دیده اشک بارید
ای اهل صبوح در چه کارید
شب میگذرد روا مدارید
ماننده آفتاب رخشان
از جام صبوح سر برآرید
ای شب شمران اگر شمارست
[...]
ای همنفسان که پیش یارید
این شکر چرا نمی گذارید؟
ما را مکشید چون غریبان
هر چند شما ازین دیارید
جان خواهم داد زیر پایش
[...]
کای قوم که همدمان یارید
یکدم او را به من گذارید
اندر قدمش فتاد و زارید
خون از مژگان بدیده بارید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.