گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

آن کس که به بندگیت آید

با او تو چنین کنی نشاید

ای روی تو خوب و خوی تو خوش

چون تو گهری فلک نزاید

روی تو و خوی تو لطیفست

سر دل تو لطیف باید

آن شخص که مردنیست فردا

امروز چرا جفا نماید

چیزی که به خود نمی‌پسندد

آن بر دگری چه آزماید

از خشم مخای هیچ کس را

تا خشم خدا تو را نخاید

برخیز ز قصد خون خلقان

تا بر سر تو فرونیاید

آن گاه قضا ز تو بگردد

کان وسوسه در دلت نیاید

ای گفته که مردم این چه مردیست

کابلیس تو را چنین بگاید

 
 
 
غزل شمارهٔ ۷۱۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

ای صدر اجل قوام دولت

در صدر به جز تو کس نیاید

گیتی چو تو پر هنر نبیند

گردون چو تو نامور نزاید

حاشا که زیان مال هرگز

[...]

انوری

جاییست نشسته چاکر تو

جایی که درو طرب افزاید

با مطربه‌ای چو ماه تابان

چنگی تر و خوش همی سراید

اسباب نشاط جمله داریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
ادیب صابر

باد سحری طرب فزاید

غم از دل غمکشان زداید

بادی که به صبحدم برآید

بی باده مرا طرب فزاید

دل در بر من بدو شتابد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه