بیچاره کسی که می ندارد
غوره به سلف همیفشارد
بیچاره زمین که شوره باشد
وین ابر کرم بر او نبارد
باری دل من صبوح مستست
وام شب دوش میگزارد
گفتم به صبوح خفتگان را
پامزد ویم که سر برآرد
امروز گریخت شرم از من
او بر کف مست کی نگارد
ساقیست گرفته گوشم امروز
یک لحظه مرا نمیگذارد
جام چو عصاش اژدها شد
بر قبطی عقل میگمارد
خاموش و ببین که خم مستان
چون جام شریف میسپارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به وصف حالاتی میپردازد که در آن فردی گرفتار موانع و مشکلات زندگی است. او به بیحالی و ناامیدی اشاره میکند؛ همچنان که "بیچاره کسی که نمیدارد" و "بیچاره زمین که شوره باشد". شاعر در ادامه حال خود را وصف میکند، که دلش مست است و شب گذشته را با حس تلاش برای بیداری گذرانده است. او همچنین از احساس شرم و در نهایت از حضور ساقی و تأثیر او بر روح و دلش سخن میگوید. در کل، شعر به نوعی درگیری با احساسات و جستجو برای رهایی از غم و افسردگی را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: آدمی که چیزی ندارد، به زحمت و سختی در تلاش است تا حتی کمترین چیز را هم به دست آورد.
هوش مصنوعی: زمین بیچارهای که خشک و بیحیات باشد و باران نعمت بر آن نباره.
هوش مصنوعی: دل من در حالتی شاد و سرمست به سر میبرد و شب گذشته حالتی خاص و پر از احساسات را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: به خورشید صبح گفتم که خوابآلودگان را بیدار کند و سر از خواب بلند کنند.
هوش مصنوعی: امروز شرم از من دور شده است، او در حالتی مست به سر میبرد و نمیخواهد به من توجهی کند.
هوش مصنوعی: امروز ساقی گوشم را محکم گرفته و نمیگذارد حتی یک لحظه به چیزی توجه کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که شراب به دست کسی میرسد که از عقل و درک خود درست استفاده نمیکند، به مانند عصای اژدها قدرت و تاثیر خود را پیدا میکند و او را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: ساکت باش و تماشا کن که چگونه خم مستان مانند جام معتبر و با ارزش، سر میسپارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آدینه مزاج زهره دارد
چون آمد لهو و شادی آرد
ای زهره جمال باده درده
کامروزم باده به گوارد
بر یاد خدایگان عالم
[...]
خاقانی را مپرس کز غم
ایام چگونه میگذارد
وامی که ازین دو رنگ برداشت
از کیسهٔ عمر میگذارد
جوجو ستد آنچه دادش ایام
[...]
بستاند ازین بدان سپارد
گه مایه برد گهی بیارد
آن را که تو دست پیش داری
کس تیغ بلا زدن نیارد
ما را که تو بیگنه بکشتی
کس نیست که دست پیش دارد
ناخن که سر خراش دارد
برند سرش، چو سر برآرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.