آن کس که ز تو نشان ندارد
گر خورشیدست آن ندارد
ما بر در و بام عشق حیران
آن بام که نردبان ندارد
دل چون چنگست و عشق زخمه
پس دل به چه دل فغان ندارد
امروز فغان عاشقان را
بشنو که تو را زیان ندارد
هر ذره پر از فغان و نالهست
اما چه کند زبان ندارد
رقص است زبان ذره زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد
هر سو نگران تست دلها
وان سو که توی گمان ندارد
این عالم را کرانهای هست
عشق من و تو کران ندارد
مانند خیال تو ندیدم
بوسه دهد و دهان ندارد
ماننده غمزهات ندیدم
تیر اندازد کمان ندارد
دادی کمری که بر میان بند
طفل دل من میان ندارد
گفتی که به سوی ما روان شو
بی لطف تو جان روان ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و حالاتی است که انسان در آن به عشق خود دچار حیرت و فریاد میشود. شاعر به توصیف احساسات عمیق و بیزبانی دل میپردازد و میگوید حتی اگر عشق مانند خورشید روشن باشد، بدون نشانی از معشوق، برای او معنی ندارد. او به تمثیلهایی از دل و عشق اشاره میکند که به حالت چنگ و زخمه شبیه است و بیان میکند که دل، فریاد و نالههایی را در خود دارد، اما از بیانش ناتوان است. شاعر بیان میکند که عشق او و معشوقش بیکرانه است و هیچچیز در این دنیا نمیتواند مانند عشق او وجود داشته باشد. در نهایت، او به کمبود محبت و لطف معشوق اشاره کرده و میگوید که بدون او، جانش بیمعناست.
هوش مصنوعی: کسی که از تو خبری نبیند، حتی اگر مانند خورشید هم درخشان باشد، ارزش و جایی ندارد.
هوش مصنوعی: ما در عشق به شدت متعجب و مشغولیم، اما نمیتوانیم به آن مرتفعی که هیچ نردبانی برای رسیدن به آن وجود ندارد، دست یابیم.
هوش مصنوعی: دل مانند یک ساز موسیقی است که عشق به آن ضربه میزند، پس چرا دل ناله نمیکند؟
هوش مصنوعی: امروز ناله و فریاد عاشقان را بشنو، چرا که این چیزها به تو آسیبی نمیرسانند.
هوش مصنوعی: هر بخش از این دنیا مملو از درد و اندوه است، اما چه توان کرد که چیزی نمیتواند بگوید.
هوش مصنوعی: زبان ذره همچون رقصی است، زیرا هیچ شکل دیگری برای بیان احساسات و افکارش ندارد.
هوش مصنوعی: در هر طرف دلها به تو فکر میکنند و در جایی که تو هرگز به آن فکر نمیکنی، همگان نگران تو هستند.
هوش مصنوعی: این دنیا حد و مرزی دارد، اما عشق من و تو بیپایان و بیکران است.
هوش مصنوعی: هیچگاه بوسهای مانند بوسهی تو را ندیدم، حتی اگر دهانی وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: هیچ کس را مانند تو ندیدهام که با چنان ناز و عشوهای ضربه بزند، انگار که کمان و تیر ندارد.
هوش مصنوعی: تو دادی بند کمری که در بین دوش دل من جایی ندارد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که به سوی ما بیا، اما بدون محبت و لطف تو، جان بیروحی دارم و نمیتوانم حرکت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بیت ۵ مصرع ۲،زبان درست هست
دل بی لطف تو جان ندارد
جان بی تو سر جهان ندارد
ناید ز کمال عقل عقلی
تا نام تو بر زبان ندارد
ناید ز جمال روح روحی
[...]
هر کو چو تو دلستان ندارد
خورشید شکر فشان ندارد
از دست غم عشق تو جانا
آن جان ببرد که جان ندارد
مشکی که ز شب پدید گردد
[...]
سفتی جسد جهان ندارد
کز خلعت او نشان ندارد
ای آنکه همای همّت تو
جز بر فلک آشیان ندارد
یک نکته ز راز خویش گردون
از خاطر تو نهان ندارد
بی رای تو مملکت چه باشد؟
[...]
دل بیلطف تو جان ندارد
جان بیتو سر جهان ندارد
عقل ار چه شگرف کدخداییست
بی خوان تو آب و نان ندارد
خورشید چو دید خاک کویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.