گنجور

 
خاقانی

خاقانی را مپرس کز غم

ایام چگونه می‌گذارد

وامی که ازین دو رنگ برداشت

از کیسهٔ عمر می‌گذارد

جوجو ستد آنچه دادش ایام

خرمن خرمن همی سپارد

نی در بن ناخنش زد اندوه

تا نیشکر طرب نگارد

چون دل نبود طرب که جوید؟

چون ناخن نیست سر چه خارد

خوناب جگر خورد چه سود است

چون غصهٔ دل نمی‌گوارد

با این همه از سرشک بر رخ

لله الحمد، می‌نگارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

آدینه مزاج زهره دارد

چون آمد لهو و شادی آرد

ای زهره جمال باده درده

کامروزم باده به گوارد

بر یاد خدایگان عالم

[...]

خاقانی

با آینهٔ ضمیر مخدوم

خواهد که نفس زند نیارد

مجد الدین افتخار اسلام

که اسلام بدو تفاخر آرد

بحری است نهنگ سار کلکش

[...]

مولانا

بیچاره کسی که می ندارد

غوره به سلف همی‌فشارد

بیچاره زمین که شوره باشد

وین ابر کرم بر او نبارد

باری دل من صبوح مستست

[...]

سعدی

آن را که تو دست پیش داری

کس تیغ بلا زدن نیارد

ما را که تو بی‌گنه بکشتی

کس نیست که دست پیش دارد

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه