به صورت یار من چون خشمگین شد
دلم گفت اه مگر با من به کین شد
به صد وادی فرورفتم به سودا
که چه چاره که چاره گر چنین شد
به سوی آسمان رفتم چو دیوان
از این درد آسمان من زمین شد
مرا گفتند راه راست برگیر
چه ره گیرم که یار راستین شد
مرا هم راه و همراهست یارم
که روی او مرا ایمان و دین شد
به زیر گلبنش هر کس که بنشست
سعادت با نشستش همنشین شد
در این گفتارم آن معنی طلب کن
نفسهای خوشم او را کمین شد
ازیرا اسمها عین مسماست
ز عین اسم آدم عین بین شد
اگر خواهی که عین جمع باشی
همین شد چاره و درمان همین شد
مخوان این گنج نامه دیگر ای جان
که این گنج از پی حکمت دفین شد
به کهگل چون بپوشم آفتابی
جهانی کی درون آستین شد
اگر تو زین ملولی وای بر تو
که تو پیرار مردی این یقین شد
زره بر آب میدان این سخن را
همان آبست الا شکل چین شد
ز خود محجوبشان کردم به گفتن
به پیش حاسدان واجب چنین شد
خمش باشم لب از گفتن ببندم
که مشتی بیس با پیری قرین شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غلام از وی بغایت خشمگین شد
ز مهر او چنان بوده چنین شد
به هر جا ساربان منزل نشین شد
همه روی زمین صحرای چین شد
چو بختم یار و دولت همنشین شد
سعادت با من از هر در قرین شد
لبش چون با لب شیرین قرین شد
به کام از کوثرش ماء معین شد
بهاران عرض جیش جیش بین شد
گلستان بر ارم صد نکته چین شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.