قبله امروز جز شهنشه نیست
هر که آید به در بگو ره نیست
عذر گو وز بهانه آگه باش
همه خفتند و یک کس آگه نیست
نگذارد نه کوته و نه دراز
آتشی کو دراز و کوته نیست
در چه طبع تو خیالاتست
یوسفی بیخیال در چه نیست
چون که گندم رسید مغز آکند
همره ماست و همره که نیست
پاره پاره کند یکایک را
عشق آن یک که پاره ده نیست
گه گهی میکشند گوش تو را
سوی آن عالمی که گه گه نیست
شمس تبریز شاه ترکانست
رو به صحرا که شه به خرگه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به بیان حال و روز افراد و جامعهای میپردازد که در آن، همه در خواب و بیخبرند و کسی به حقیقت توجهی ندارد. شاعر اشاره میکند که هر که به در میآید، بهانهای برای عدم حضور حقیقت میآورد و از جستجوی راه درست غافل است. در این میان، عشق و حقیقتی که وجود دارد، بین آنها پنهان است و هیچ کس به آن توجه نمیکند. شمس تبریز نیز به عنوان نمادی از حقیقت و روشنایی معرفی میشود که در دنیای پرهیاهو و سردرگم فعلی جا ندارد. به طور کلی، شعر به ناامیدی از وضعیت موجود و جستجوی حقیقت در عالم خیالات و عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: امروز کسی جز شاه به عنوان مقام و هدف مهم شناخته نمیشود. هر کسی که به در بخورد، بگو که راهی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بگو که ببخشید و از بهانهتراشی دست بردار، زیرا همه در خوابند و هیچکس بیدار نیست.
هوش مصنوعی: آتش نه کوتاه است و نه بلند، بلکه همیشه به گونهای است که اجازه نمیدهد چیزی متوقف یا کمعمق شود.
هوش مصنوعی: در چه دلی خیالات روحبخش و زیبای یوسف وجود دارد که از آن بیخیال و غافل شدهای؟
هوش مصنوعی: زمانی که گندم به بار نشسته و آماده برداشت شده، در کنار ماست؛ اما اگر کسی همراه نباشد، آنچه داریم بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق میتواند هر فردی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و او را به شکلهای مختلفی متحول کند، اما آن کسی که نتواند عشق را به طور کامل درک کند یا به آن پاسخ دهد، از این تأثیر، بینصیب خواهد ماند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات تو را به سمت جهانی میکشانند که در آن زمان و مکان معنا ندارد.
هوش مصنوعی: شمس تبریز مانند پادشاهی از ترکها است که به سمت بیابان میرود، زیرا در این پنجهری که هست، هیچ پادشاهی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هیچ دل را به کُنه او ره نیست
عقل و جان از کمالش آگه نیست
هیچ اضداد را در او ره نیست
آن طرف کس ز خویش آگه نیست
مرد بی درد مرد این ره نیست
غافل از ذوق درد آگه نیست
بی رخ زرد و اشک سرخ بر رو
دعوی عاشقی موجه نیست
روشن و خوش صباح زنده دلان
[...]
تا ز هر بد عنانت کوته نیست
یک اعوذت اعوذبالله نیست
آنچه پیشِ تو بیش از آن ره نیست
غایت فکر تست اللّه نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.