گنجور

 
مولانا

جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست

چرا ز باد مکافات داد و بیدادست

به باد و بود محمد نگر که چون باقیست

ز بعد ششصد و پنجاه سخت بنیادست

ز باد بولهب و جنس او نمی‌بینی

که از برای فضیحت فسانه شان یادست

چنین ثبات و بقا باد را کجا باشد

در این ثبات که قاف کمتر آحادست

نبود باد دم عیسی و دعای عزیر

عنایت ازلی بد که نور استادست

اگر چه باد سخن بگذرد سخن باقیست

اگر چه باد صبا بگذرد چمن شادست

ز بیم باد جهان همچو برگ می‌لرزد

درون باد ندانی که تیغ پولادست

کهی بود که به جز باد در جهان نشناخت

کهی کهی نکند ز آنک که نه فرهادست

تو باخبر نشوی گر کنم بسی فریاد

که از درون دلم موج‌های فریادست

اگر تو بحر ببینی و موج بر تو زند

یقین شود که نه بادست ملک آبادست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مجیرالدین بیلقانی

جهان و کار جهان سر بسر همه بادست

خنک کسی که ز بند زمانه آزادست

ثبات نیست جهان را به ناخوشی و خوشی

که او به عهد وفا سخت سست بنیادست

گلی به دست که دادست روزگار بگو؟

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

خدا یگان شریعت پناه اهل هنر

که امر جزم ترا روزگار منقادست

زمین ز حلم تو در آرزوی تو قیرست

خرد ز کلک تو در انتظار ارشادست

چو در معانی ذات تو می کنم فکرت

[...]

سعدی

هر آن نصیبه که پیش از وجود ننهادست

هر آن که در طلبش سعی می‌کند بادست

سر قبول بباید نهاد و گردن طوع

که هرچه حاکم عادل کند نه بیدادست

کلید فتح اقالیم در خزاین اوست

[...]

اوحدی

مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست

غمش مخور، که به غم خوردن تو دلشادست

مریز آب دو چشم از برای او در خاک

که گر بر آتش سوزنده در شوی بادست

کجا دل تو نگه دارد؟ آنکه از شوخی

[...]

ابن یمین

نه هر گیاه که در باغ رست شمشادست

نه هر درخت که پیر است سرو آزادست

نه هر که را لب چون شکرست شیرینست

نه هر که کوه تواند برید فرهادست

هزار فکر دقیقست فکر بکر اینجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه