خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست
نیم نانی دررسد تا نیم جانی در تنست
گفتمش آخر پی یک وصل چندین هجر چیست
گفت آری من قصابم گردران با گردنست
دی تماشا رفته بودم جانب صحرای دل
آن نگنجد در نظر چه جای پیدا کردنست
چشم مست یار گویان هر زمان با چشم من
در دو عالم مینگنجد آنچ در چشم منست
رو فزون شو از دو عالم تا بریزم بر سرت
آنچ دل را جان جان و دیدگان را دیدنست
ذره ذره عاشقانه پهلوی معشوق خویش
میزند پهلو که وقت عقد و کابین کردنست
اندر آن پیوند کردن آب و آتش یک شدهست
غنچه آن جا سنبلست و سرو آن جا سوسنست
زیر پاشان گنجها و سوی بالا باغها
بشنو از بالا نه وقت زیر و بالا گفتنست
من اگر پیدا نگویم بیصفت پیداست آن
ذوق آن اندر سرست و طوق آن در گردنست
شمس تبریزی تو خورشیدی چه گویم مدح تو
صد زبان دارم چو تیغ اما به وصفت الکنست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و وصال میپردازد و با زبان شاعرانه و استعاری، احساسات عمیق شاعر نسبت به محبوبش را بیان میکند. شاعر از درد و جدایی میگوید و به دنبال وصالی است که محرم رازهایش باشد. او به قدرت عشق و زیباییها اشاره میکند و به نوعی، عشق را فراتر از دو عالم میبیند. همچنین، با تمثیلهایی از طبیعت و عناصر زندگی، از پیوند عشق و زیبایی سخن میگوید و در نهایت به عظمت شمستبریزی به عنوان معشوقش اشاره میکند و از ناتوانیاش در بیان وصف او ابراز نگرانی میکند.
هوش مصنوعی: به کسی تبدیل شو که زندگیاش روشن و پرنور است. ممکن است با نانی نصفی به فرزندش برساند، که این نان به مانند نیمی از جان اوست.
هوش مصنوعی: به او گفتم که برای رسیدن به یک پیوند، این همه جدایی چرا؟ او پاسخ داد که بله، من یک قصابام و این جداییها مانند گردنهایی است که در کار من هستند.
هوش مصنوعی: دیروز به تماشای دلی رفته بودم که در صحراست و نمیتوان آن را در نظر جا داد؛ بنابراین، پیدا کردنش ممکن نیست.
هوش مصنوعی: چشمان خمار و جذاب محبوبم هر لحظه در دو جهان جا نمیگیرد آنچه که در چشمان من وجود دارد.
هوش مصنوعی: ارتفاع بگیر و خودت را از دو جهان بالاتر ببر، تا بتوانم عشق و محبت را بر سرت بریزم؛ چیزی که جان را زنده میکند و چشمها را روشن میسازد.
هوش مصنوعی: هر ذره از وجود عاشقانه به معشوق خود نزدیک میشود تا زمانی که برای عقد و التزام به هم آماده شوند.
هوش مصنوعی: در آنجا که آب و آتش به هم پیوند خوردهاند، گلهای خوشبو و زیبا روییدهاند، غنچهای است مانند سنبل و سرو به شکلی همچون سوسن.
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری میکند که در زندگی، گاهی باید به جای تمرکز بر چیزهای جزئی و خاکی، به بالاترین اهداف و زیباییها توجه کنیم. در واقع، به ما میگوید که از گنجینههای درون خود و نعمتهای اطرافمان آگاه باشیم و به جای بحث درباره تفاوتهای پایین و بالا، در پی شناختن حقیقتهای عمیقتر باشیم.
هوش مصنوعی: اگر من دربارهاش صحبت نکنم، از ویژگیهایش پیداست. آن لذت در ذهنش وجود دارد و آن زینت نیز بر گردنش آویخته است.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، تو مانند خورشیدی هستی و چه بگویم از تو، با اینکه زبانم به ستایش تو گویا است، اما در توصیف زیباییات ناتوانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خشم تو آبست، اگر در آب موج آتشست
حلم تو خاکست، اگر در خاک کوه آهنست
چنگ عزرائیل را ماند سر شمشیر تو
زانکه عزرائیل را دایم عقیقین دامنست
رزمگاه تو بمحشر گاه ماند کندرو
[...]
بی مه روی تو چشمم همچو ابربهمنست
بی شب زلف تو رازم همچو روز روشنست
نرگست از غالیه صدتیر دارد در کمان
لاجرم گلبرگ تو در زیر مشکین جوشنست
زلف را گو پای بازی بر گل و سوسن مکن
[...]
هیچ دانی کز چه باشد عزت آزادگان
از سر خوان لئیمان دست کوته کردنست
هر که را این قحبه دنیا زبون خویش کرد
گر بصورت مرد باشد لیک در معنی زنست
بر سر کوی قناعت گوشه ئی باید گرفت
[...]
میدهم جانی به عشقش تا مرا جان در تنست
دیدهٔ جانم خیال روی او را مسکنست
دیده روشن شد مرا تا نکهت زلفت شنید
ای عزیز من مگر بویی از آن پیراهنست
عالمی شادند بر وصل دلارایش ولی
[...]
بهر ضبط گوهر شبنم که زیب گلشن است
غنچه سرتاپا گریبان گل سراپا دامنست
یوسف گل در میان عصمت و تر دامنیست
کز پس و پیشست هر چاکی که در پیراهنست
چون نسوزد آتش غیرت سراپا شمع را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.