اگر حوا بدانستی ز رنگت
سترون ساختی خود را ز ننگت
سیاهی جانت ار محسوس گشتی
همه عالم شدی زنگی ز زنگت
تو آن ماری که سنگ از تو دریغ است
سرت را کس نکوبد جز به سنگت
اگر دریا درافتی ای منافق
ز زشتی کی خورد مار و نهنگت
مرا گویی که از معنی نظر کن
رها کن صورت نقش و پلنگت
چه گویم با تو ای نقش مزور
چه معنی گنجد اندر جان تنگت
هوای شمس تبریزی چو قدس است
تو آن خوکی که نپذیرد فرنگت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد انسانهایی میپردازد که به ظواهر و رنگها اهمیت میدهند و غفلت از معنای واقعی زندگی دارند. او به حوا اشاره میکند و بیان میکند که اگر او از رنگ و ظواهر آگاهی میداشت، خود را از ننگ و زشتی نجات میداد. شاعر همچنین به عدم ظرفیت واقعی انسانها در درک معانی عمیق زندگی و روح اشاره دارد و با تشبیههایی مثل "ماری" و "خوکی"، به نقصهای انسانی و سطحینگری آنها میتازد. در نهایت، اشاره به شمس تبریزی و قدس، به معنای بالایی اشاره دارد که بشر باید به آن دست یابد، اما در عوض، بسیاری درگیر زشتیها و superficiality میشوند.
هوش مصنوعی: اگر حوا میدانست که چگونه جلوهگری تو بر او تاثیر میگذارد، به خاطر vergonha (شرم و ننگ) خود را از نشان دادن زیباییاش پنهان میکرد.
هوش مصنوعی: اگر سیاهی جان تو برایت ملموس شود، تمام جهان به خاطر صدای تو، سیاه و زنگی خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو مانند ماری هستی که سنگ و وسیلهی آسیب زدن به تو وجود ندارد، و هیچکس نمیتواند به سرت آسیبی برساند جز سنگی که خودت به آن متکی هستی.
هوش مصنوعی: اگر دریا به خاطر تو خشمگین شود و به راه خود بیفتد، چه چیز میتواند زشتی تو را از یاد ببرد؟ آیا مار و نهنگ تو را نخواهند بلعید؟
هوش مصنوعی: به من میگویی که به عمق معنا نگاه کنم و از ظاهر و شکلها، همچون نقشها و نمادها، فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: چه بگویم با تو ای تصویر فریبنده، که چه معنایی میتواند در دل و جان محدود تو جای بگیرد؟
هوش مصنوعی: آب و هوای شمس تبریزی از فضای مقدس و روحانی برخوردار است، ولی تو مانند خوکی هستی که نمیتواند به زیباییها و فرهنگهای دیگری توجهی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه از زر ساختم استام و تنگت
وز ابریشم فسار و پالهنگت
ولی اکوان دیو آمد بجنگت
نهاد او بر سر این چاه سنگت
در آورد از درشتی پا به سنگت
به میدان روایی ساخت لنگت
بنازم سرو قد شوخ شنگت
بمیرم پیش روی لاله رنگت
به ا ین سگ طبعی از خود باد ننگت
که بهر لقمهای کافتد به چنگت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.