گنجور

 
مولانا

یا ملک المبعث والمحشر

لیس سوی صدرک من مصدر

سر نبری ای سر، اگر سر بری

آن ز خری دان که تو سر واخری

مقلة عینی لک یا ناظری

نظرة قلبی لک یا منظری

همچو پری، باش ز خلقان نهان

بر نپری تا نشنوی چون پری

غاب فؤادی لم غیبته

بعد حضوری لک، یا محضری

بر سر خشکی چو ثقیلان مران

برتر از آنی که روی برتری

منزلناالعرش و ما فوقه

عمرک یا نفس قمی، سافری

جمله چو دردند به پایان خم

سرور از آنی تو، که تو سروری

قلت الا بدلنا سلما

اسلمک الصبر قفی واصبری

چند پس پرده و از در برون

بر در این پرده، اگر بر دری

قالت هل صبری الا به

هل عقدالبیع بلا مشتری

می مفروش از جهت حرص زر

جوهر می خود بنماید زری

اذ حضرالراح فما فاتنا

افتح عینیک به وابصری

می بفروشی، چه خری؟! جز که غم

دین بفروشی چه بری؟! کافری

قر به‌العین کلی واشربی

قد قرب‌امنزل فاستبشری

وصلت فانی ننماید بقا

زن نشود حامله از سعتری

 
 
 
ناصرخسرو

گشتن این گنبد نیلوفری

گر نه همی خواهد گشت اسپری

هیچ عجب نیست ازیرا که هست

گشتن او عنصری و جوهری

هست شگفت آنکه همی ناصبی

[...]

فلکی شروانی

ای پسر خوش تو بدین دلبری

حور بهشتی ملکی یا پری

هم نبود حور و پری را به حسن

این همه مردافکنی و دلبری

ماه پری طلعت حورا فشی

[...]

مولانا

ای دل سرمست، کجا می‌پری؟

بزم تو کو؟ باده کجا می‌خوری؟

مایهٔ هر نقش و ترا نقش نی

دایهٔ هر جان و تو از جان بری

صد مثل و نام و لقب گفتمت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

خانه صاحب نظران می‌بری

پرده پرهیزکنان می‌دری

گر تو پری چهره نپوشی نقاب

توبه صوفی به زیان آوری

این چه وجود است نمی‌دانمت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه