در دل من پردهٔ نو میزنی
ای دل و ای دیده و ای روشنی
پرده توی وز پس پرده توی
هر نفسی شکل دگر میکنی
پرده چنان زن که بهر زخمهٔ
پردهٔ غفلت ز نظر برکنی
شب منم و خلوت و قندیل جان
خیره که تو آتشی یا روغنی
بیمن و تو، هر دو توی، هر دو من
جان منی، آن منی، یا منی
نکتهٔ چون جان شنوم من ز چنگ
تنتن تنتن، که تو یعنی تنی
گر تنم و گر دلم و گر روان
شاد بدانم که توم میتنی
از تو چرا تازه نباشم؟! که تو
تازگی سرو و گل و سوسنی
از تو چرا نور نگیرم؟! که تو
تابش هر خانه و هر روزنی
از تو چرا زور نیابم؟! که تو
قوت هر صخره و هر آهنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده مشغول به ناکردنی،
گرد جهان بیهده تا کی دنی؟
آهن اگر چند گران شد، تورا
سلسله بایدت ازو ده منی
چونکه نشوئی به خرد روی جهل
[...]
ای فلک ار جای فرشته شدی
چند از این عادت اهریمنی
هر چه خوری از نفس من خوری
وآنچه زنی بر جگر من زنی
خون رود از دیده من روز و شب
[...]
قصد کمین کرده کمند افکنی
سیم زره ساخته روئین تنی
روزن دل! آه چه خوش روزنی
یا تو مگر روزن یار منی
عمرک یا نخلة هل تأذنی
نحو جنی غصنک کی نجتنی
روزن آن خانه اگر نیستی
[...]
تا چو نظر جانب او افکنی
دیده شود هر چه بود دیدنی
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.