در دل من پردهٔ نو میزنی
ای دل و ای دیده و ای روشنی
پرده توی وز پس پرده توی
هر نفسی شکل دگر میکنی
پرده چنان زن که بهر زخمهٔ
پردهٔ غفلت ز نظر برکنی
شب منم و خلوت و قندیل جان
خیره که تو آتشی یا روغنی
بیمن و تو، هر دو توی، هر دو من
جان منی، آن منی، یا منی
نکتهٔ چون جان شنوم من ز چنگ
تنتن تنتن، که تو یعنی تنی
گر تنم و گر دلم و گر روان
شاد بدانم که توم میتنی
از تو چرا تازه نباشم؟! که تو
تازگی سرو و گل و سوسنی
از تو چرا نور نگیرم؟! که تو
تابش هر خانه و هر روزنی
از تو چرا زور نیابم؟! که تو
قوت هر صخره و هر آهنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق و ارتباطات معنوی میان دل، دیده، و روشنی میپردازد. شاعر به نوعی پردهبرداری از حقیقت وجودی انسان و تغییرات پیوسته درون او اشاره میکند. او به زیبایی و تازگی موجود در وجود پروردگار اشاره کرده و از قدرت و نیرویی که از او میگیرد سخن میگوید. در نهایت، شاعر تأکید میکند که همه چیز در او و او در همه چیز وجود دارد و واژهها و اشکال مختلف حاکی از این ارتباط عمیق هستند.
هوش مصنوعی: ای دل و ای چشم و ای روشنی، در درون من تغییرات جدیدی به وجود میآوری.
هوش مصنوعی: تو در هر لحظه، چهرهای جدید از خودت را نمایان میکنی، در حالی که در پشت پردههای مختلف، همواره وجود داری.
هوش مصنوعی: بهگونهای خود را بپوشان که با فعل و رفتار خود، غفلت را از چشمانت دور کنی.
هوش مصنوعی: شب است و من تنها نشستهام، چراغی روشن در کنارم که جانم را به تماشا کشیده است. آیا تو شعلهای زنده هستی یا تنها مادهای خاموش و بیروح؟
هوش مصنوعی: بدون من و تو، هر دو در همیم، هر دو جان منی. تو آنی که من هستم، یا من هستی.
هوش مصنوعی: من از صدای خوش تو و لطافت وجودت لذت میبرم، زیرا تو برای من تجسم وجود و حیات هستی.
هوش مصنوعی: اگر بدنم و دل و روح من شاد باشد، میدانم که تو در آن وجود داری.
هوش مصنوعی: چرا نباید تازگی و freshness را از تو بگیرم؟ زیرا تو نماد تازگی همچون سرو، گل و سوسن هستی.
هوش مصنوعی: چرا از تو نور و روشنی نگیریم؟ چرا که تو روشنی بخش هر خانه و هر روزنهای هستی.
هوش مصنوعی: چرا از تو کمک نخواهم؟ چرا که تو قدرتی همچون سنگ و آهن داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده مشغول به ناکردنی،
گرد جهان بیهده تا کی دنی؟
آهن اگر چند گران شد، تورا
سلسله بایدت ازو ده منی
چونکه نشوئی به خرد روی جهل
[...]
ای فلک ار جای فرشته شدی
چند از این عادت اهریمنی
هر چه خوری از نفس من خوری
وآنچه زنی بر جگر من زنی
خون رود از دیده من روز و شب
[...]
قصد کمین کرده کمند افکنی
سیم زره ساخته روئین تنی
روزن دل! آه چه خوش روزنی
یا تو مگر روزن یار منی
عمرک یا نخلة هل تأذنی
نحو جنی غصنک کی نجتنی
روزن آن خانه اگر نیستی
[...]
تا چو نظر جانب او افکنی
دیده شود هر چه بود دیدنی
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.