ای پسر خوش تو بدین دلبری
حور بهشتی ملکی یا پری
هم نبود حور و پری را به حسن
این همه مردافکنی و دلبری
ماه پری طلعت حورا فشی
دلبر سنگین دل سیمین بری
عشق تو دل را کند از جان جدا
هجر تو جان را کند از دل بری
جزع تو را شعبده جادوئی
لعل تو را معجز پیغمبری
زلف تو بر مشتری از مشک ناب
ساخته صد حلقه انگشتری
مشتری رای چو ماه تواند
روز و شب از چرخ مه و مشتری
گر گل و شکر ببرد درد دل
پس تو به لب اصل گل و شکری
ز آن رخ رخشان تو شب و روز را
ماه و خوری گرچه نه ماه و خوری
در خور تو نیست کس از جان ولیک
نزد همه کس تو چو جان در خوری
زیبدت از غایت حسن و جمال
بر سر خوبان جهان سروری
ای (فلکی) زآن دو لبش بوسه
جوی تو باری ز چه غم می خوری
گو نکند بر تو جفا زانکه تو
شاعر شروانشه نیک اختری
مفخر شاهان جهان فخر دین
شاه معظم ملک گوهری
شاه منوچهر فریدون که هست
کهتری او سبب مهتری
بار خدائی که بداد و دهش
داد جهان را شرف برتری
شهر گشائی که فلک پیش او
بست میان از پی فرمانبری
ای ملکی کز تو و از ملک تو
دور فلک بست در داوری
بر در تو هست ز بهر شرف
کار فلک بندگی و چاکری
مهر تو بر جان رقم بندگی
کین تو در دل اثر کافری
باره تو روز مفاجا به سم
پاره کند باره اسکندری
ای شده نعل سم اسب تو را
مشتری از چرخ به جان مشتری
آن ملکی تو که به جاه و جلال
افسر فرق فلک و محوری
صاحب عز و شرف و دولتی
مالک تخت و کمر و افسری
جان و جهان را سبب راحتی
دولت و دین را شرف و مفخری
خسرو کافی کف دریا دلی
معطی نفع و ضر و خیر و شری
چرخ بلند از اثر رای توست
کو عرض است و تو ورا جوهری
ای ز پی دولت تو خلق را
پیشه ثناگوئی و مدحت گری
وی ز تن خصم تو شمشیر تو
هوش و خرد برده و جان بر سری
خوار شده جعفر و قادر به قدر
پیش تو چه قادری و جعفری
شاهان هستند به عالم بسی
لیک تو در عالم خود دیگری
بهتر خلقی تو آن به که نیست
نزد تو بدرائی و بد محضری
بنده محمد به مدیحت شها
گوی سخن برد به شعر دری
چشم عنا نیز در او ننگرد
گر به عنایت سوی او بنگری
نی، که در او حاجت این لفظ نیست
زانکه تو دانی که تو داناتری
کام وی آنست که گویند، تو
شاعر خاص ملک کشوری
تا چو همی چنبر سیمین هلال
سیر کند بر فلک چنبری
حشمت و تعظیم تو بادا چنانک
فرق فلک را به قدم بسپری
خواهم از ایزد که کنی تا ابد
بر سر شاهان جهان سروری
تا که چنین عید به شادی هزار
بینی و بگذاری و تو نگذری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و ستایش از زیبایی و عظمت یک جوان میپردازد که ویژگیهای ظاهری و درونی فوقالعادهای دارد. شاعر با بکار بردن تشبیهات زیبا از حور و پری، زیبایی او را وصف میکند و به طور خاص بر تأثیر قوی عشق او بر دلها و جانها تأکید میکند. همچنین، شاعر به شخصیت والای او اشاره میکند و او را همچون شاهانی بزرگ میداند که در عالم کمنظیر است. در پایان، شاعر از خداوند درخواست میکند که این جوان را تا ابد در مقام رهبری و بزرگی نگه دارد تا همیشه در میان مردم محبوب و مورد ستایش باشد.
هوش مصنوعی: ای پسر خوشحال، تو با این عشق و زیبایی مانند یک حوری بهشتی یا فرشتهای هستی.
هوش مصنوعی: هیچ حوری و پری نمیتواند به زیبایی این همه مرد و دلربایی برساند.
هوش مصنوعی: ماه زیبا و دلربا همچون حوری، دل بر را به تسخیر خود درآورده و زبانی نقرهای دارد.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث میشود که دل از جان جدا شود و دوری تو جان را از دل جدا میکند.
هوش مصنوعی: تنها نشانههای عشق تو، مانند جادوگری است که شگفتیهایش همه را جلب میکند و زیبایی تو همچون معجزهای است که ایمان آورندگان را متعجب میسازد.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند مویی ساخته شده از مشک خالص است که صد حلقه انگشتری را به خود پیچیده است.
هوش مصنوعی: اگر ماه به دور خود بچرخد، میتواند مانند مشتری در روز و شب، درخشش و زیبایی خاصی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر گل و شکر از دل ببرند، پس تو هم باید مانند گل و شکر بر لبان خودت مهر و محبت را داشته باشی.
هوش مصنوعی: به خاطر چهرهی درخشان تو، شب و روز به ماه و خورشید تبدیل شدهاند، هرچند که تو نه ماه هستی و نه خورشید.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا به اندازه تو ارزش ندارد، اما برای همه، تو به اندازه جان اهمیت داری.
هوش مصنوعی: تو به خاطر زیبایی و جذابیت فوقالعادهات، بر تمام زیباییهای دنیا برتری داری و بر آنها تسلط داری.
هوش مصنوعی: ایستاده روی، چون لبان معشوقهات را بوسهوار میجوی، پس چرا غمگینی؟
هوش مصنوعی: نگذار کسی به تو ظلم کند، زیرا تو شاعر بااستعدادی هستی که در خاندانی بزرگ و نیکو زاده شدهای.
هوش مصنوعی: این جمله به ستایش مقام و جایگاه والای یک شاه و عظمت او اشاره دارد. این شخص نه تنها در شاهی نسبت به دیگر پادشاهان برتری دارد، بلکه نمایانگر و افتخار دین و کشور نیز هست. او مانند یک گوهری با ارزش و درخشان است که به کشورش اعتبار و عظمت میبخشد.
هوش مصنوعی: شاه منوچهر فریدون کیست؟ او کسی است که بزرگی و مقامش به خاطر نیرومندی و برتریاش است.
هوش مصنوعی: پروردگاری که به ما عطا کرده و به جهان اعتبار و مقام بخشیده است.
هوش مصنوعی: شهرگشایی که آسمان به خاطر او زانو زده و در برابر او تسلیم شده است.
هوش مصنوعی: ای فرشتهای که دوری و سلطنت تو، آسمان را به زیر سایه قضا و قدر خود درآورده است.
هوش مصنوعی: در برابر تو به خاطر ارجمندیات، آسمان به خدمتگزاری و اطاعت پرداخته است.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو بر وجود من سایه افکنده و این احساس به گونهای عمیق در قلبم جا گرفته که حتی کافر هم نمیتواند از تأثیر آن بیخبر باشد.
هوش مصنوعی: در روز سخت و دشوار، بار سنگینی که بر دوش انسان است، همچون باری است که از دوش اسکندر بزرگ برداشته میشود.
هوش مصنوعی: ای سمنعل اسب تو، چون با مشتری همراه شدهای، به جان خودت از چرخ روزگار در خطر افتادهای.
هوش مصنوعی: تو مانند فرشتهای هستی که به خاطر زیبایی و عظمت، بر بام آسمان نشستهای و محور حقیقت را در دست داری.
هوش مصنوعی: کسی که دارای مقام و ارج و همچنین قدرت و سلطه است، خود صاحب قدرت و منصب بالا میباشد.
هوش مصنوعی: راز راحتی در زندگی و دنیا، به شرافت و اعتبار دین و حکومت بستگی دارد.
هوش مصنوعی: خسرو همچون دریاست که دلی بزرگ و فراخ دارد و میتواند نفع و ضرر، خیر و شر را به دیگران عطا کند.
هوش مصنوعی: چرخ بلند به خاطر نظر و فکر توست، این چرخ که عالم و دنیا را نمایان میسازد، به واقع تو و جوهر وجود تو در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر خوشبختی و موفقیت تو، مردم را به ستایش و مدح تو وا میدارد.
هوش مصنوعی: او با شمشیر تو خصم را شکست داده و هوش و خرد تو را از تو گرفته و جانش بر سرت است.
هوش مصنوعی: جعفر در حالت خفت و ذلت قرار گرفته و قدرتی ندارد، حال آنکه تو به قدری بزرگ و با عظمت هستی که نمیتوانی خود را به پای او ببری.
هوش مصنوعی: در دنیا افرادی بسیار برجسته و مقامدار وجود دارند، اما تو در دنیای خودت به تنهایی ویژگی خاصی داری.
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی در نزد تو وجود نداشته باشد که بد و ناپسند باشد، زیرا داشتن خلق و خوی خوب از هر چیز دیگر ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: خدمتگزار محمد دربارهی ستایش تو، با زبان شعر فارسی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر با چشم محبت و توجه به او نگاه کنی، حتی اگر دیگران تو را نادیده بگیرند، او به تو توجه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: نی، که در آنجا نیازی به واژهها نیست، چون تو خود میدانی و آگاهیات از همه چیز بیشتر است.
هوش مصنوعی: خواسته و آرزوی او این است که بگویند تو شاعر ویژهی پادشاه یک سرزمین هستی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هلال نقرهای در آسمان بچرخد و به دور خود بچرخد، زندگی همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: به تو احترام و عزت باد، همانطور که اگر با قدم خود، فرق آسمان را زمین بگذاری.
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که همیشه بر پادشاهان جهان تسلط و سلطه داشته باشم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که چنین عید خوشی را ببینی و شاد باشی، نباید آن را از دست بدهی و به راحتی نگذری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گشتن این گنبد نیلوفری
گر نه همی خواهد گشت اسپری
هیچ عجب نیست ازیرا که هست
گشتن او عنصری و جوهری
هست شگفت آنکه همی ناصبی
[...]
ریخته نوش از دم سیسنبری
بر دُم این عقربِ نیلوفری
ای دل سرمست، کجا میپری؟
بزم تو کو؟ باده کجا میخوری؟
مایهٔ هر نقش و ترا نقش نی
دایهٔ هر جان و تو از جان بری
صد مثل و نام و لقب گفتمت
[...]
خانه صاحب نظران میبری
پرده پرهیزکنان میدری
گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان آوری
این چه وجود است نمیدانمت
[...]
تام گدائی کنم اسکندری
خلعت عیسی فگنم بر خری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.