گنجور

 
مولانا

ای دل سرمست، کجا می‌پری؟

بزم تو کو؟ باده کجا می‌خوری؟

مایهٔ هر نقش و ترا نقش نی

دایهٔ هر جان و تو از جان بری

صد مثل و نام و لقب گفتمت

برتری از نام ولقب، برتری

چونک ترا در دو جهان خانه نیست

هر نفسی رخت کجا می‌بری؟

نقد ترا بردم من پیش عقل

گفتم: « قیمت کنش ای جوهری

صیر فی نقد معانی توی

سرمه کش دیدهٔ هر ناظری »

گفت: « چه دانم ببرش پیش عشق

عشق بود نقد ترا مشتری

چون به سر کوچهٔ عشق آمدیم

دل بشد و من بشدم بر سری