لا یغرنک سد هوس عن رایی
کم قصور هدمت من عوج الارآء
اشتهی انصح لکن لسانی قفلت
اننی انصح بالصمت علی الاخفاء
این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست
نه که در سایه و در دولت این مولایی؟!
بیم ازان میکندت، تا برود بیم از تو
یار ازان میگزدت، تا همه شکرخایی
شمس تبریز شمعیست که غایب گردد
شب چو شد روز چرا منتظر فردایی؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ترس و دودلی انسانها نسبت به نظرات و واقعیتها اشاره دارد. شاعر میگوید که نباید تحت تأثیر دیگران قرار گرفت و نمیتوان به راحتی نظرات مختلف را قبول کرد. او همچنین از سکوت به عنوان راهی برای حفظ حقیقت یاد میکند و بر این باور است که در سایهی رهبری خوب، نباید از ترس و نفاق دور شد. در نهایت، شاعر به شمس تبریز اشاره میکند که مانند شمعی است که در شب میدرخشد و از روزهای آینده صحبت میکند. بهطور کلی، پیام شعر تشویق به صداقت و شجاعت در ابراز حقیقت است.
هوش مصنوعی: فریب نخور که هوسها تو را از رأی درست منحرف کند؛ زیرا بسیارند ساختمانهایی که بر اثر نظرات نادرست و ناکارآمد خراب شدهاند.
هوش مصنوعی: میخواهم به شما خیرخواهی کنم، اما زبانم دچار سکوت شده است؛ چون در سکوت، نصیحتی نهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: این همه ترس، دوگانگی و تردید به چه دلیل است، مگر اینکه در زیر سایه و حکومت این ولی (امام یا رهبر) باشد؟
هوش مصنوعی: این متن به نوعی اشاره دارد به اینکه ممکن است نگرانی یا ترس از چیزی باعث شود که فرد احساس ناامنی کند. همچنین به این معناست که عشق و محبت ممکن است برخی اوقات باعث آزار و اذیت گردد، اما در عین حال میتواند شیرینی و خوشی نیز به همراه داشته باشد. در نهایت، به ارزیابی احساسات و تجربیات در روابط عاطفی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شمس تبریز مانند شمعی است که وقتی روز میشود، در شب غایب میگردد. پس چرا باید منتظر فردایی باشی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچ کس این بیادبان را ادبی
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
ای رفیقان من ای عمر و منصور و عطا
که شما هر سه سمائید و هوائید و صبا
کرده بیچاره مرا جوع به ماه رمضان
خبری هست ز شوال به نزدیک شما
تا به مغرب ننموده است مرا چهره هلال
[...]
شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
[...]
هرکه آن چشم دژم بیند و آن زلف دوتا
اگر آشفته و شوریده شود هست روا
منم اینک شده آشفتهٔ آن چشم دُژَم
منم اینک شده شوریدهٔ آن زلف دو تا
هوشمن درلب ماهی است به قده سروسهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.