گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

از این درخت بدان شاخ و بر نمی‌بینی

سه شاخ داری کور و کری و گرگینی

میان آب دری و ز آب می‌پرسی

میان گنج زری مس قلب می‌چینی

خدات گوید تدبیر چشم روشن کن

تو چشم را بگذاری و می‌کنی بینی

اگرچه تیره شبی رو به صبح صادق آر

مگو که صبحم صبحی ولی دروغینی

رسید نعره عشرت ز ناصر منصور

غدوت اشربها و الخمار یسقینی

مجردان همه شب نقل و باده می‌نوشند

در این خوشی که در افواه سابق الدینی

مثال دنب ز پس مانده‌ای ز سرمستان

تو مست بستر گرمی حریف بالینی

چو غافلی ز ثواب و مقام مسکینان

مراقب ذهبی دشمن مساکینی

گلست قوت تو همچون زنان آبستن

تو را از آن چه که در روضه و بساتینی

دی و بهار همه سال مار خاک خورد

اگر انار زند خنده تین کند تینی

اگرچه نقش لطیفی نه سر به سر نقشی

وگرچه زاده طینی نه سر به سر طینی

هلا خموش که دیوان دف تو تر کردند

کانیس دفتری و طالب دواوینی

 
 
 
مولانا

به هر دلی که درآیی چو عشق بنشینی

بجوشد از تک دل چشمه چشمه شیرینی

کلید حاجت خلقان بدان شده‌ست دعا

که جان جان دعایی و نور آمینی

دلا به کوی خرابات ناز تو نخرند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

به شرط آن که منت بنده وار در خدمت

بایستم تو خداوندوار بنشینی

میان ما و شما عهد در ازل رفته‌ست

[...]

حکیم نزاری

به لطفِ تست مرا گر صواب می بینی

توقعی که درآیی دمی و بنشینی

بیا که علّتِ رنجم طبیب می گردد

در آن زمین که تو ام بر فرازِ بالینی

قدم ز کلبه ی فرهادِ خویش باز مگیر

[...]

اوحدی

ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی

مگر ز دست تو کافر، که دشمن دینی

چو دیدهٔ همه کس دیدن تو میخواهد

کسی چه عیب تو گوید؟ که: خویشتن بینی

اگر پیاده روی، سرو گلشن جانی

[...]

سلمان ساوجی

جهنمی زنک زن .......

مشابه است به بی دولتی و بی دینی

خرست و جاهل و عامی و بی معامله گوی

ولی چه سود که بیچاره نیست قزوینی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه