بگو به جان مسافر ز رنجها چونی
ز رنجهای جهان و ز رنج ما چونی
تو همچو عیسی و اندیشهها جهودانند
ز مکر و فعل جهودان بگو مرا چونی
ز دشمنان و ز بیگانگان زیانت نیست
که از دو چشم تو دورند ز آشنا چونی
ایا کسی که خوشی با وفا و صحبت خلق
بپرسمت ز وفاهای بیوفا چونی
تو همچو مرغ ز باز اجل گریزانی
ز ترس و جهد بریدن در این هوا چونی
اجل حیات توست ار چه صورتش مرگست
اگر نه غافلی از وی گریزپا چونی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مسافر میپرسد که وضعیت او چگونه است و به رنجها و مشکلاتش اشاره میکند. او مسافر را با عیسی مقایسه میکند و از او میخواهد که از مکر و دسیسههای یهودیان بگوید. سپس به دشمنان و بیگانگان اشاره میکند و میگوید که آسیب از آنها نمیبیند، بلکه درد او از آشناهاست. شاعر همچنین درباره وفا و رفاقت پرسش میکند و میخواهد بداند که مسافر از بیوفایی دیگران چه احساسی دارد. او مسافر را به پرندهای تشبیه میکند که از چنگال مرگ فرار میکند و در نهایت به این نکته میرسد که مرگ جزئی از زندگی است و از آن فرار ممکن نیست.
هوش مصنوعی: به مسافر بگویم که چه حال و روزی داری، از دشواریهای زندگی و از درد و رنجی که ما داریم، چه خبر؟
هوش مصنوعی: تو مانند عیسی هستی و افکار مردم مانند یهودیان هستند، از مکر و کارهای آنان بر من بگو که من چگونه هستم.
هوش مصنوعی: آسیب و ضرری از دشمنان و بیگانگان به تو نمیرسد، زیرا آنها از تو دور هستند، این زخم و درد از کسی است که به تو نزدیک است و آشناست.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم از تو بپرسم که در میان شادیهای ناپایدار و دوستیهای موقتی، حال و احوال تو چطور است؟
هوش مصنوعی: تو مانند پرندهای هستی که از چنگال مرگ فرار میکنی و به خاطر ترس و تلاش به آزاد شدن در این فضا مشغولی.
هوش مصنوعی: مرگ قسمتی از زندگی توست، هرچند که ظاهرش مرگ باشد. اگر از آن غافل نمانی، چطور میتوانی از آن فرار کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.