چو مهر عشق سلیمان به هر دو کون تو داری
مکش تو دامن خود را که شرط نیست بیاری
نه بند گردد بندی نه دل پذیرد پندی
چو تنگ شکرقندی توام درون کناری
طراوت سمنی تو چه رونق چمنی تو
مگر تو عین منی تو مگر تو آینه واری
چه نور پنج و ششی تو که آفت حبشی تو
چو خوان عشق کشی تو ز سنگ آب برآری
چه کیمیای زری تو چه رونق قمری تو
چو دل ز سینه بری تو هزار سینه بیاری
ز خلق جمله گسستم که عشق دوست بسستم
چو در فنا بنشستم مرا چه کار به زاری
بسوخت عشق تو خرمن نه جان بماند نه این تن
جوی نیابی تو از من اگر هزار فشاری
برون ز دور زمانی مثال گوهر کانی
نشستهایم چو جانی اگر کشی و بداری
ز جام شربت شافی شدم به عشق تو لافی
بیامدم زر صافی اگر تو کوره ناری
کف از بهشت بشوید چو باغ عشق تو گوید
کز او جواهر روید اگر چه سنگ بکاری
دلی که عشق نوازد در این جهان بنسازد
ازانک مینگذارد که یک زمانش بخاری
تو شمس خسرو تبریز شراب باقی برریز
براق عشق بکن تیز که بس لطیف سواری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی و تاثیر شگرف آن بر دل و جان انسان است. شاعر به عشق سلیمان اشاره میکند و میگوید که عشق موجب میشود فرد خود را رها کند و از وابستگیها گسسته شود. او به طراوت، نور و جلوههای دلانگیز معشوق اشاره میکند و عشق را به عنوان نیرویی بینظیر ذکر میکند که میتواند همه چیز را دگرگون کند.
شاعر همچنین بیان میکند که عشق او را به مقام رهایی رسانده و حالتی از شادابی و سرزندگی به او بخشیده است. او به معشوقش میگوید که فرقی نمیکند در کجا باشد، زیرا عشق واقعی فراتر از زمان و مکان است. در نهایت، شاعر از معشوق خود میخواهد که جلوههای عشق را به نمایش بگذارد و دلی را که تحت تاثیر عشق است، جشن بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر عشق سلیمان را در وجود تو میبینم، پس دامن خود را نگیر و نگذار خود را محبوس کنی، چون نیازی به قید و شرط نیست.
هوش مصنوعی: نه هیچ قید و بندی وجود دارد که بتواند دست و پای مرا ببندد و نه دلی وجود دارد که بخواهد نصیحتی را قبول کند. تو مانند شکری هستی که در آبی تنگ شناور است و باید در کنارم باقی بمانی.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه طبیعت اشاره دارد. شاعر میگوید که پاکی و شادابی گلها را چگونه میتوان با زیبایی چمن مقایسه کرد، و به این نتیجه میرسد که آیا میتواند این نعمتهای طبیعی نماد خود او باشد یا اینکه او همانند آینهای است که همه زیباییها را در خود به تصویر میکشد. به طور کلی، شاعر به پیوندی عمیق میان زیبایی طبیعت و خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو چقدر درخشان و زیبا هستی که با وجود سیاهی و تاریکی، عشق تو مثل نوری درخشان میدرخشد و میتواند حتی از دل سنگ هم آب بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: تو همچون طلا درخشان و گرانبهایی، و مانند ماه زیبا و روشنیبخش هستی. وقتی دل از سینه برداری، هزاران دل دیگر را به دست میآوری.
هوش مصنوعی: من از تمام انسانها فاصله گرفتم زیرا عشق به دوست برایم کافی است. هنگامی که در نهایت فنا قرار گرفتم، دیگر برایم مهم نیست که چقدر میزنم و ناله میکنم.
هوش مصنوعی: عشق تو چنان مرا سوزانده که نه تنها جانم را از دست دادهام، بلکه جسمم هم دچار آسیب شده است. اگر هزار بار هم بر من فشار بیاوری، چیزی از من برای تو نمیتوانی بیابی.
هوش مصنوعی: ما در این زمان و مکان مانند جواهراتی هستیم که در دل زمین نشستهاند. اگر تو ما را برکشید و از اینجا خارج کنی، به زندگی و وجود خود ادامه خواهیم داد.
هوش مصنوعی: از جام شربتی که شفا بخش است، به عشق تو مغرور شدم. آمدهام با زر خالص، اگر تو در آتش باشی.
هوش مصنوعی: اگر در باغ عشق بکاری، حتی اگر سنگ بکارید، نتیجه آن جواهر و زیبایی خواهد بود. بهشت نیز از دست میرود و زیباییهای عشق، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دلهایی که عشق آنها را نوازش میکند، در این دنیا برای همیشه با ارزش میشوند، زیرا عشق اجازه نمیدهد که حتی یک لحظه از گرمای خود را از دست بدهند.
هوش مصنوعی: ای شمس، نورانیترین چهره تبریز، شراب جاودانه را بریز تا عشق را به سرعت برافرازیم، که سواری در این عشق بسیار نرم و لطیف است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه دلبری چه عیاری چه صورتی چه نگاری
به گاه خلوت جفتی به گاه عشرت یاری
به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی
به وعده روبه بازی به عشق شیر شکاری
چو بوی خواهم رنگی چو صلح جویم جنگی
[...]
به چهره صورت چینی، به زلف مشک تتاری
زغصه مشک بسوزد چو چین به زلف درآری
دلم به خشم سپردی، مکن که نیک نباشد
دلی که هندوی توست ار به دست ترک سپاری
مده چو خاک به بادم اگرچه هست تن من
[...]
اگر مرا تو ندانی بپرس از شب تاری
شبست محرم عاشق گواه ناله و زاری
چه جای شب که هزاران نشانه دارد عاشق
کمینه اشک و رخ زرد و لاغری و نزاری
چو ابر ساعت گریه چو کوه وقت تحمل
[...]
اگر محاسبه روز حشر در نظر آری
در این دو روزه حیات اینقدر به خود نسپاری
به کیش من که حرام است غیر فکر تو کاری
نظر حلال نباشد به ماسوای تو باری
دل اختلاط ترا برگزیده از همه عالم
که دیده در همه عالم ندیده چون تو نگاری
به طرف عارضت آن زلفکان تافته مانا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.