بزم و شراب لعل و خرابات و کافری
ملک قلندرست و قلندر از او بری
گویی قلندرم من و این دلپذیر نیست
زیرا که آفریده نباشد قلندری
تا کی عطارد از زحل آرد مدبری
مریخ نیز چند زند زخم خنجری
تا چند نعل ریز کند پیک ماه نیز
تا چند زهره بخش کند جام احمری
تا چند آفتاب به تف مطبخی کند
بازار تنگ دارد بر خلق مشتری
تا چند آب ریزد دولاب آسمان
تا چند آب نشف کند برج آذری
تا چند شب پناه حریفان بد شود
تا چند روز پرده درد بر مستری
تا چند دی برآرد از باغها دمار
تا کی بهار دوزد دیباج اخضری
زین فرقت و غریبی طبعم ملول شد
ای مرغ روح وقت نیامد که برپری
وین پر درشکسته پرخون خویش را
سوی جناب مالک و مخدوم خود بری
اندر زمین چه چفسی نی کوه و آهنی
زیر فلک چه باشی نی ابر و اختری
زان حسن آبدار چو تازه کنی جگر
نی آب خضر جویی نی حوض کوثری
ای آب و روغنی که گرفتار آمدی
با آنچ در دلست نگویی چه درخوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.