آنچ در سینه نهان میداری
درنیابند چه میپنداری
خفته پنداشتهای دلها را
که خدایت دهدا بیداری
هر درخت آنچ که دارد در دل
آن بدیدهست گلی یا خاری
ای چو خفاش نهان گشته ز روز
تا ندانند که تو بیماری
به خدا از همگان فاشتری
گرچه در پیشگه اسراری
پیش خورشید همان خفاشی
گرچه ز اندیشه چو بوتیماری
چنگ اگرچه که ننالد دانند
کو چه شکل است به وقت زاری
ور بنالد ز غمی هم دانند
کو ندارد صفت هشیاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ درونیات انسان و حقیقتهایی است که در دل پنهان میمانند. شاعر میگوید که نمیتوان احساسات و رازهای درون را از دیگران پنهان کرد، زیرا در دل هر کسی چیزی نهفته است که به صورت گل یا خار نمایان میشود. او به افرادی اشاره میکند که مانند خفاشها در تاریکی زندگی میکنند و نمیخواهند مشکلات و رنجهای خود را آشکار کنند. هرچند ممکن است این افراد تلاش کنند تا رازهایشان را پنهان نگه دارند، اما در نهایت حقیقت خود را نشان میدهند. پیام اصلی این است که در نهایت، هیچ چیز نمیتواند برای همیشه مخفی بماند و انسان باید با خود و احساساتش صادق باشد.
هوش مصنوعی: آنچه را که در دل نهفتهاید، دیگران نمیتوانند بفهمند. بنابراین، چه چیزی تصور میکنید؟
هوش مصنوعی: دلها را خواب دیدهای، در حالی که خداوند به آنها بیداری خواهد بخشید.
هوش مصنوعی: هر درخت آنچه را که در درون خود دارد، مثل گل یا خار، به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند خفاش از نور روز پنهان شدهای تا کسی نبیند که تو دچار مشکل و بیماری هستی.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، هرچقدر هم که از دیگران فاصله داشته باشی، اما در برابر حقایق و رازها، هیچ کس از تو پنهان نیست.
هوش مصنوعی: به رغم اینکه خفاش در کنار خورشید قرار دارد، اما به خاطر نوع تفکرش شبزندهدار باقی میماند و نمیتواند نور را ببیند.
هوش مصنوعی: اگرچه چنگ (ساز) ناله نمیکند، اما همه میدانند که در وقت اندوه چگونه است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از دلی دردمند ناله کند، میدانند که او انسانی آگاه نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
اندر این عهد که قحط کرمست
بنه از نام نکو انباری
صیت احسان ببهائی اندک
میفروشند بخر بسیاری
ای که در شیوۀ گوهر باری
ابر خواهد ز بنانت یاری
در قفس کرد سر خامۀ تو
طوطیانرا بشکر گفتاری
این چه خلقست بدین زیبایی؟
[...]
دست اگر در دهان شیر کنی
وز پی قوت لقمه برداری
نزد ابن یمین ستوده ترست
زانکه حاجت بسفلگان آری
هر «الف » جان عدو را خاری
بلکه در چشم دلش مسماری
بینم ای ترک عجب خونخواری
خود بگو بار منی یا یاری
دلم ازدست توخون شد به برم
بسکه بد عهد وجفا کرداری
مشک نارند زتاتار به فارس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.