گنجور

 
مولانا

همه چون ذره روزن ز غمت گشته هوایی

همه دردی کش و شادان که تو در خانه مایی

همه ذرات پریشان همه کالیوه و شادان

همه دستک زن و گویان که تو خورشیدلقایی

همه در بخت شکفته همه با لطف تو خفته

همه در وصل بگفته که خدایا تو کجایی

همه همخوابه رحمت همه پرورده نعمت

همه شه زاده دولت شده در دلق گدایی

چو من این وصل بدیدم همه آفاق دویدم

طلبیدم نشنیدم که چه بد نام جدایی

بجز از باطن عاشق بود آن باطل عاشق

که ورای دل عاشق همه فعل است و دغایی

تو بر آن وصل خدایی تو بر آن روح بقایی

مده از جهل گوایی هله تا ژاژ نخایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

تو چه ترکی تو چه ترکی که به رخ فرّ همایی

ز منت شرم نیاید که به من رخ ننمائی

من بیچاره مسکین که به هجر تو اسیرم

تو خودم باز نپرسی که تو چونی و کجائی

چه شکایت کنم از تو که تو خود نیک شناسی

[...]

مولانا

مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی

و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی

هله ای دیده و نورم گه آن شد که بشورم

پی موسی تو طورم شدی از طور کجایی

اگرم خصم بخندد و گرم شحنه ببندد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

[...]

اوحدی

گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی

ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی

بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی

مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی

بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه