ز هر چیزی ملول است آن فضولی
ملولش کن خدایا از ملولی
به قاصد تا بیاشوبد بجنگد
بدو گفتم ملولی هست گولی
بخورد آن بازی من خشمگین شد
مرا گفتا خمش دیوانه لولی
نگوید هیچ را بد مرد این راه
مبین بد هیچ را ور نی تو غولی
بگفتم عین انکار تو بر من
نه بد دیدن بود یا بیحصولی
مرا گفت او تناقضهای بینا
بود از مصلحت نه از بیاصولی
محالی گر بگوید مرد کامل
تو عین حال دانش ای حلولی
گهی درد که داند گه بدوزد
گهی شاهی کند گاهی رسولی
به تأویلات تو او درنگنجد
که تو هستی فصولی او اصولی
ز خود منگر در او از خود برون آ
که بر بیحد ندارد حد شمولی
خمش ای نفس تازی هم بگویم
دوباره لا تقولی لا تقولی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی احساس ملول و بیحوصلگی میپردازد و از خداوند میخواهد که این حال را از او دور کند. او میگوید که فردی که ملول است باید با قاصد به جنگ برود و از این حال رهایی یابد. همچنین شاعر به تناقضهای وجود انسان و تفاوتهای او در حیات و دانش اشاره میکند. او بیان میکند که انسان کامل ممکن است در شرایط مختلف رفتارهای متفاوتی داشته باشد و این به مصلحت و اصول او مربوط میشود. شاعر از خواننده میخواهد که از خود فراتر رود و به محدودیتهای خود توجه نکند. در نهایت، او تأکید میکند که باید بر نفس خود کنترل داشته باشد و از افکار منفی دوری کند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهد در کار دیگران دخالت کند، در نهایت خود هم خسته و بیحوصله میشود. خدایا، این خستگی را از او دور کن.
هوش مصنوعی: به پیام آور گفتم که وقتی میخواهی بیایی، نباید به جنگ و درگیری دل خوش کنی، زیرا من از این وضعیت خستهام و دلم نمیخواهد درگیری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی که بازی میکند، به دلیل اشتباهی که در بازی انجام داده، به شدت عصبی و خشمگین میشود. دیگری به او میگوید که باید خود را کنترل کند و از دست دادن عصبانیت خودداری کند تا دیوانه و بیقراری نشود. این جمله نشاندهنده اهمیت آرامش و کنترل نفس در موقعیتهای دشوار است.
هوش مصنوعی: هیچکس در این مسیر نگوید که شخص بدی وجود ندارد. اگر تو خود را در مقام قضاوت قرار دهی، مانند غول خطرناکی خواهی شد.
هوش مصنوعی: گفتم اینکه که تو مرا انکار میکنی، نه به خاطر نگاه بد من بود و نه به دلیل عدم دستاورد.
هوش مصنوعی: او به من گفت که بینا بودن در مواجهه با تناقضها ناشی از مصلحت است، نه به خاطر نداشتن اصول.
هوش مصنوعی: اگر بگویند که مردی کامل وجود ندارد، این گفته غیر ممکن است؛ زیرا تو خود نمونهای از علم و دانش هستی که در وجودت عینیت دارد.
هوش مصنوعی: گاهی انسان به درد و رنجی دچار میشود که کسی از آن باخبر نیست، گاهی از آن رنج رهایی مییابد و به مقام بالایی میرسد و گاه نیز در نقش پیامآور و راهنمایی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: تفسیرها و برداشتهای تو آنقدر عمیق و گسترده است که او نمیتواند به تمامی آنها پی ببرد، زیرا تو مانند فصولی هستی و او فقط به اصولی ساده بسنده میکند.
هوش مصنوعی: به خودت نگاه نکن و از خودت فراتر برو، زیرا آنچه در بینهایت است هیچ محدودیتی ندارد.
هوش مصنوعی: ای نفس، ساکت شو! باز هم میگویم، نگو هیچ حرفی!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز شاه شام نیز آمد رسولی
ننوده عهد را بهتر قبولی
به صاحب ردی و صاحب قبولی
نشاید کرد مهمان را فضولی
قبولم کن که تو از حق قبولی
تو در سرّ یقین صاحب وصولی
بگو ای تازه رو، کم کن ملولی
که تو رو تازه از اصل اصولی
خیالی گول گیری گر بیاید
چنین داند که تو مغرور و گولی
به زخم سیلیش از دل برون کن
[...]
کاحسان بکنه واهروی اصولی
شنه میان زز بخت صاحب قبولی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.