گنجور

 
مولانا

مرا هر لحظه قربان است جانی

تو را هر لحظه در بنده گمانی

دو چشم تو بیان حال من بس

که روشنتر از این نبود بیانی

جهان چون نی هزاران ناله دارد

که یک نی دید از شکرستانی

از آن شکرستان دیدم نشان‌ها

ندیدم از تو شیرینتر نشانی

مثال عشق پیدایی و پنهان

ندیدم همچو تو پیدا نهانی

جهان جویای توست و جای آن هست

مثل بشنو که جان به از جهانی

نه‌ای بر آسمان ای ماه لیکن

شود هر جا که تابی آسمانی