گنجور

 
مولانا

مرا هر لحظه قربان است جانی

تو را هر لحظه در بنده گمانی

دو چشم تو بیان حال من بس

که روشنتر از این نبود بیانی

جهان چون نی هزاران ناله دارد

که یک نی دید از شکرستانی

از آن شکرستان دیدم نشان‌ها

ندیدم از تو شیرینتر نشانی

مثال عشق پیدایی و پنهان

ندیدم همچو تو پیدا نهانی

جهان جویای توست و جای آن هست

مثل بشنو که جان به از جهانی

نه‌ای بر آسمان ای ماه لیکن

شود هر جا که تابی آسمانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
دقیقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی

کسایی

به جام اندر تو پنداری روان است

و لیکن گر روان دانی روانی

به ماهی ماند ، آبستن به مریخ

بزاید ، چون فراز لب رسانی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

ابوالفضل بیهقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی‌

و لیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه