غزل شمارهٔ ۲۵۹۵
امشب پریان را من تا روز به دلداری
در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری
من شیوه پریان را آموختهام شبها
وقت حشرانگیزی در چالش و میخواری
جنی پنهان باشد در ستر و امان باشد
پوشیدهتر از پریان ماییم به ستاری
بر صورت ما واقف پریان و ز جان غافل
در مکر خدا مانده آن قوم ز اغیاری
خود را تو نمیدانی جویای پری ز آنی
مفروش چنین ارزان خود را به سبکباری
و آن جنی ما بهتر زیبارخ و خوش گوهر
از دیو و پری برده صد گوی به عیاری
شب از مه او حیران مه عاشق آن سیران
نی بیمزه و رنگین پالوده بازاری
از سیخ کباب او وز جام شراب او
وز چنگ و رباب او وز شیوه خماری
دیوانه شده شبها آلوده شده لبها
در جمله مذهبها او راست سزاواری
خواب از شب او مرده شلوار گرو کرده
کس نیست در این پرده تو پشت کی میخاری
بردی ز حد ای مکثر بربند دهان آخر
نی عاشق عشقی تو تو عاشق گفتاری
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
شمس تبریزی نوشته:
و آن جنی ما بهتر زیبارخ و خوش گوهر
از دیو و پری برده صد گوی به عیاری
احساس میکنم منظورش شمس است
👆⚐