گنجور

 
مولانا

امشب پریان را من تا روز به دلداری

در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری

من شیوه پریان را آموخته‌ام شب‌ها

وقت حشرانگیزی در چالش و میخواری

جنی پنهان باشد در ستر و امان باشد

پوشیده‌تر از پریان ماییم به ستاری

بر صورت ما واقف پریان و ز جان غافل

در مکر خدا مانده آن قوم ز اغیاری

خود را تو نمی‌دانی جویای پری ز آنی

مفروش چنین ارزان خود را به سبکباری

و آن جنی ما بهتر زیبارخ و خوش گوهر

از دیو و پری برده صد گوی به عیاری

شب از مه او حیران مه عاشق آن سیران

نی بی‌مزه و رنگین پالوده بازاری

از سیخ کباب او وز جام شراب او

وز چنگ و رباب او وز شیوه خماری

دیوانه شده شب‌ها آلوده شده لب‌ها

در جمله مذهب‌ها او راست سزاواری

خواب از شب او مرده شلوار گرو کرده

کس نیست در این پرده تو پشت کی می‌خاری

بردی ز حد ای مکثر بربند دهان آخر

نی عاشق عشقی تو تو عاشق گفتاری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری

تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری

گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر

صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری

بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر

[...]

امیر معزی

ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری

بنمای وفاداری بگذار جفاکاری

آشفته‌ام از عشقت بیهوده چرا شیبی

آزرده‌ام از هجرت بیهوده چه آزاری

سیم‌است مرا در جسم از حسرت و غم خوردن

[...]

فلکی شروانی

شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری

خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری

فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان

دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری

بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی

[...]

عطار

ترسا بچه‌ای شنگی زین نادره دلداری

زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری

از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی

در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری

از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی

[...]

مولانا

افتاد دل و جانم در فتنه طراری

سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری

آید سوی بی‌خوابی خواهد ز درش آبی

آب چه که می‌خواهد تا درفکند ناری

گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه