زرگر آفتاب را بسته گاز میکنی
کرته شام را ز مه نقش و طراز میکنی
روز و شب و نتایج این حبشی و روم را
بر مثل اصولشان گرد و دراز میکنی
گاه مجاز بنده را حق و حقیقتی دهی
و آنک حقیقتی بود هزل و مجاز میکنی
این چه کرامت است ای نقش خیال روی او
با درهای بسته در خانه جواز میکنی
خاطر همچو باد را نقش جحود میدهی
خاطر بینیاز را پر ز نیاز میکنی
در شب ابرگین غم مشعلهها درآوری
در دل تنگ پرگره پنجره باز میکنی
ما به دمشق عشق تو مست و مقیم بهر تو
تو ز دلال و عز خود عزم عزاز میکنی
گاه ز نیم زلتی برهمشان همیزنی
گاه خود از کبیرها چشم فراز میکنی
گاه گدای راه را همت شاه میدهی
گاه قباد و شاه را بنده آز میکنی
میشکنی به زیر پا نای طرب نوای را
چنگ شکسته بسته را لایق ساز میکنی
بربط عشرت مرا گاه سه تا همیکنی
پرده بوسلیک را گاه حجاز میکنی
جان ز وجود جود تو آمد و مغز نغز شد
باز ز پوستهاش چون همچو پیاز میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به تحولات و تاثیرات عشق، الهامات و شگفتیهایی که در زندگی فرد میآورد، پرداخته است. شاعر به توصیف زیباییهای نقش و نگار عشق میپردازد و به تضادها و تناقضات آن اشاره میکند. او بیان میکند که چگونه واقعیت و خیال در هم میآمیزند و گاه با توجه به شرایط، مفاهیم و ارزشها تغییر میکنند. در این مسیر، شاعر به قدرت و گستره عشق اشاره میکند که هم میتواند مقام و عزت را در هم بشکند و هم دوست و آشنا را به مقامهای بالاتر برساند. نهایتاً، عشق به سرزندگی و جوانی جان میبخشد و انسان را در سفر وجودیش غنیتر میکند.
هوش مصنوعی: زرگر با دقت و مهارت، در هنگام غروب آفتاب، مشغول کار میشود و با ظرافت تمام، زیباییهایی از ماه را بر روی پارچه یا لباس خلق میکند.
هوش مصنوعی: روز و شب و نتایج این دو فرهنگ حبشی و رومی را بر مبنای ویژگیهایشان به طور مفصل و عمیق بررسی میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که تو به من چیزی بدهی که به نظر حق و حقیقت میآید، اما در واقع آن فقط یک شوخی یا بیهودهگویی است و حقیقتی واقعی نیست.
هوش مصنوعی: این چه ویژگی شگفتانگیزی است، ای تصویر خیالانگیز او، که حتی با درهای بسته نیز در خانه اجازه ورود میدهی.
هوش مصنوعی: تو خیال و فکر آزاد را به شکل مشکلات و غوغا میکشی و ذهنی که در آرامش و بینیازی است را پر از خواستههای بیپایان میکنی.
هوش مصنوعی: در شبی پرابهام و غم، تو شعلههای امید را در دل تاریک و پریشان خود شعلهور میکنی و پنجرهای را به سوی روشنی و زندگی باز میکنی.
هوش مصنوعی: ما در دمشق به عشق تو سرمست و مقیم هستیم، اما تو به خاطر خودت و برای جلب توجه دیگران، تصمیم به رفتن میگیری.
هوش مصنوعی: گاهی از نیمزلی بالای آنها برمیآیی؛ و گاهی خودت از بزرگترها چشم برمیداری.
هوش مصنوعی: گاهی تو به کسی که در راه میخزد و گداست، کمک و حمایت پادشاهی میکنی و گاهی هم کسانی چون قباد و شاه را در برابر خود به عنوان بنده آزمایش میکنی.
هوش مصنوعی: با زیر پا گذاشتن خنیاگری و شادی، نغمهای را که دچار آسیب و شکست شده، به گونهای درخشان و شایسته به نمایش درمیآوری.
هوش مصنوعی: زمانی که ساز خوشحالی در دستانم مینوازی، گاهی سه بار آن را به صدا درمیآوری و پردههای نازکی که نشانه زیباییاند را، گاهی به نوعی خاص جلوه میدهی.
هوش مصنوعی: حیات و روح انسان از بخشندگی و سخاوت تو به وجود آمده است و مانند پیاز که لایههایش را جدا میکنی، هرچه از ظاهر دورتر میشویم، به عمق و ارزش واقعی وجود پی میبریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی
نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی
چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را
چونک بخفت بر زرش دست دراز میکنی
سلسلهای گشادهای دام ابد نهادهای
[...]
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی
ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان
عشق حقیقت است اگر حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
[...]
باز به ناز کش مرا چیست که ناز میکنی
ناز نمیکنم دگر گونی و باز میکنی
من چو شهید عشقم و بر در تو بهشتیم
بر رخ من در بهشت از چه فراز میکنی
از دهنت چو میرود پیش دو لب حکایتی
[...]
چند مسافرت دلا سوی حجاز میکنی
کعبه دل طواف کن گر تو نماز میکنی
طوف دل شکسته کن میل درون خسته کن
چون به حقیقی رسی ترک مجاز میکنی
گفتمش این نیاز من گفت نه یکهزار نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.