در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری
و آن لطف بیحد زان کند تا هیچ از حد نگذری
با صوفیان صاف دین در وجد گردی همنشین
گر پای در بیرون نهی زین خانقاه شش دری
داری دری پنهان صفت شش در مجو و شش جهت
پنهان دری که هر شبی زان در همیبیرون پری
چون میپری بر پای تو رشته خیالی بستهاند
تا واکشندت صبحدم تا برنپری یک سری
بازآ به زندان رحم تا خلقتت کامل شدن
هست این جهان همچون رحم این جمله خون زان میخوری
جان را چو بررویید پر شد بیضه تن را شکست
جان جعفر طیار شد تا مینماید جعفری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به وصف حال انسانی میپردازد که در جستجوی حقیقت و ارتباط با معارف صوفیانه است. در این متن، شاعر به بررسی مراتب وجود و حقیقت میپردازد و تاکید میکند که با نگریستن به زندگی و زوایای مختلف آن، باید از دلبستگیهای دنیوی گذشت. همچنین، اشارهای به اهمیت حضور در جمع صوفیان و پیوستن به حالت وجد و دلسپردگی به خدا دارد. در نهایت، شاعر به نوعی زندگی و وجود را تشبیه به رحم میکند که در آن انسانها رشد کرده و به کمال میرسند. این بیان نشاندهنده اندیشه عرفانی و فلسفی عمیق مربوط به زندگی و اهداف وجود است.
هوش مصنوعی: او در دل خیالش همیشه به یاد توست، بهطوری که هر جا که نگاه کنی، لطف و محبت بینهایتی را حس میکنی که باعث میشود هیچچیز از حد و اندازهاش فراتر نرود.
هوش مصنوعی: اگر با اهل صفا و زهد همنشین شوی و در دیانت و شادی آنان شریک باشی، به پا از این خانقاه بیرون نگذار، که خارج شدن از این مکان به ظرفیت و هویت تو آسیب میزند.
هوش مصنوعی: دری وجود دارد که به صورت پنهان و با ویژگیهایی خاص، شش طرف دارد. این در به طور مخفیانه هر شب موجودی را به بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو با شور و نشاط به پرواز در میآیی، چیزی به تو وصل شده است که نمیگذارد خیلی زود پرواز کنی و تا صبح به تو فرصت میدهد که آرامش بگیری و دوباره پرواز کنی.
هوش مصنوعی: بازگرد به رحم رحمتی که در آن متولد شدهای، چرا که خلق و شکلگیریات هنوز کامل نشده است. این جهان همانند رحم است و تو از خون آن بهرهمند میشوی.
هوش مصنوعی: وقتی روح بر انسان غالب میشود، جسم او را رها میکند و مانند جان جعفر طیار، پر از انرژی و توانایی میشود، به گونهای که مانند جعفری درخشانی جلوهگر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیار یار دلبری با غمزه و جان دلبری
کردی ز جانم دل بری زان چشمکان عبهری
فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری
رومیرخان ماهوش زاییده از خاک حبش
چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری
گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین
[...]
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
[...]
ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری
بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری
بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره
برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری
بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب
[...]
ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری
هر چند وصفت میکنم، در حسن از آن زیباتری
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری
آفاق را گردیدهام، مهر بتان ورزیدهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.