ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده
دل رفته ما پی دل چون بیدلان دویده
دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری
تا شحنه فراقت دستان دل بریده
از بس شکر که جانم از مصر عشق خورده
نی را ز ناله من در جان شکر دمیده
در سایههای عشقت ای خوش همای عرشی
هر لحظه باز جانها تا عرش برپریده
ای شاد مرغزاری کان جاست ورد و نسرین
از آب عشق رسته وین آهوان چریده
دیده ندیده خود را و اکنون ز آینه تو
هر دیده خویشتن را در آینه بدیده
سرنای دولت تو ای شمس حق تبریز
گوش رباب جانی برتافته شنیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیباییهای آن میپردازد. شاعر از جذبه و کشش عشق میگوید که دل را به خود جلب کرده و سبب شده که دلها مانند مجنونها به دنبالش بدوند. عشق به قدری جانسوز و شیرین است که روح شاعر را مینوازد و به او حیات میبخشد. او در سایه محبت معشوقش احساس آرامش و شادی میکند، به طوری که زندگی و زیباییهای طبیعی را نیز در پرتو عشق میبیند. در نهایت، شاعر با اشاره به شمس تبریزی، او را منبع جاذبه و زیبایی میداند که دلها را متوجه خود میکند.
هوش مصنوعی: ای کیمیای عشق تو، دل را به سوی خود جلب کردهای. دل ما که رفته است، مانند بیدلان به دنبال دل تو میدود.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی تو ربوده شده و به عشق تو لباس عواطف را بر تن کرده است. حالا که از تو دورم، دلم از درد جدایی به شدت آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شکر، جانم پر از لذت و شادی است و نالههای من به مانند عطر شیرین، در جانم دمیده شده است.
هوش مصنوعی: در زیر سایههای عشق تو، ای خوشبختی عرشی، هر لحظه جانها به سوی عرش پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: ای خوشاب و خوشبو، جایی که گلهای وحشی و نسرین از آب عشق شکفتهاند و آهوان در آن میچرخند و بازی میکنند.
هوش مصنوعی: چشمهایت نمیتوانند خود را ببینند و حالا از طریق آینه تو، هر کس میتواند خود را در آینه ببیند.
هوش مصنوعی: ای شمس حق تبریز، صدای سرنای خوشبختی تو در دل رباب طنینانداز شده و جان او را شگفتزده کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جان ما شرابی از جام تو کشیده
سرمست اوفتاده دل از جهان بریده
وی جان ما به یک دم صد زندگی گرفته
تا از رخت نسیمی بر جان ما وزیده
ای جان پاکبازان در قعر هر دو عالم
[...]
ای کعبه سپهرت، تا کعب پا رسیده
شرعت خطاب کرده، ای رکن کعبه دیده
در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر
جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده
آن عنکبوت هیئت چابک قدم گه کفش
[...]
برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده
جویان و پای کوبان از آسمان رسیده
ای جان چرا نشستی وقت می است و مستی
آخر در این کشاکش کس نیست پاکشیده
بهر رضای مستی برجه بکوب دستی
[...]
ای ترکِ ما گرفته پیوندِ ما بریده
آخر ز ما چه دیدی ای نور هر دو دیده
بی موجبِ گناهی از ما به خشم رفته
بازآ که در فراقت کارم به جان رسیده
آرام جان برفته ترکِ وفا گرفته
[...]
اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده
در شیشه هرچه باشد از وی همان چکیده
باشد هنوز چشمم همچون مگس بر آن لب
گر عنکبوت بینی بر خاک من تنیده
از آب بر کشیده صورتگر آن ورق را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.