ای گشته دلت چو سنگ خاره
با خاره و سنگ چیست چاره
با خاره چه چاره شیشهها را
جز آنک شوند پاره پاره
زان میخندی چو صبح صادق
تا پیش تو جان دهد ستاره
تا عشق کنار خویش بگشاد
اندیشه گریخت بر کناره
چون صبر بدید آن هزیمت
او نیز بجست یک سواره
شد صبر و خرد بماند سودا
میگرید و میکند حراره
خلقی ز جدایی عصیرت
بر راه فتاده چون عصاره
هر چند شدهست خون جگرشان
چستند در این ره و چه کاره
بیگانه شدیم بهر این کار
با عقل و دل هزارکاره
العشق حقیقه الاماره
و الشعر طباله الاماره
احذر فامیرنا مغیر
کل سحر لدیه غاره
اترک هذا وصف فراقا
تنشق لهوله العباره
بگریخت امام ای مؤذن
خاموش فرورو از مناره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالتی از عشق و جدایی میپردازد. شاعر در آغاز با تشبیه دل به سنگ خاره، از احساس سرد و سختی سخن میگوید و اشاره میکند که برای رفع این درد، تنها راه پاره شدن شیشههاست. او با اشاره به خندهاش مانند صبح صادق، نشان میدهد که عشق میتواند بر تمام دردها غلبه کند. اما صبر، که در مواجهه با جدایی فرار میکند، به نوعی به یاد میآورد که عشق و عقل هر دو در این معادله دخیلاند. شاعر از نبودن و بیگانگی میگوید و اشاره میکند که هرچند جدایی باعث خوندل خوردن میشود، اما عشق حقیقی همیشگی است. در پایان با دعوت به سکوت و دوری از غم، نشان میدهد که جدایی دردناک است و به آرامش نیاز دارد.
هوش مصنوعی: ای دل تو مثل سنگ سخت و بیرحم شدهای، ولی سنگ و خار چگونه میتوانند به هم راهی ببرند یا درمانی برای یکدیگر بیابند؟
هوش مصنوعی: با خار که شیشهها را پاره میکند، برای آنها چارهای نیست جز این که بشکنند و تکهتکه شوند.
هوش مصنوعی: تو چون صبح صادق میخندی و این خندهات چنان روشن و دلنشین است که ستارهها برای تو جان میدهند.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق در کنارم افکارم را باز کرد، آن افکار به سمت و سوی دیگری فرار کردند.
هوش مصنوعی: زمانی که صبر را دید، او هم به سرعت از میدان جنگ فرار کرد.
هوش مصنوعی: صبر و عقل به پایان رسیدند و حالا تنها احساس و شور و شوق باقی مانده است که میگرید و آتش میافکند.
هوش مصنوعی: مردمی که از جدایی رنج میبرند، مانند عصارهای هستند که در مسیر زندگی جاری شدهاند.
هوش مصنوعی: هر چند که در این راه برایشان سختیها و دردها را تحمل کردهاند، اما در نهایت چه کاری از دستشان برمیآید؟
هوش مصنوعی: به خاطر این کار، ما از عقل و دل خود فاصله گرفتیم و به موجودات بیگانه تبدیل شدیم.
هوش مصنوعی: عشق حاکمیت و تسلطی واقعی دارد و شعر در واقع ابزار و وسیلهای برای بیان این حاکمیت است.
هوش مصنوعی: مواظب باش! دشمن ما میتواند در هر لحظه از سحر و جادویش استفاده کند و خطرناک است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات ناشی از جدایی و فراق میپردازد. آنچه که بیان میشود، شدت و عمق ناراحتی و اندوهی است که جدایی به وجود میآورد و چنان تأثیرگذار است که حتی کلمات هم نمیتوانند به درستی آن را منتقل کنند. احساساتی که این جدایی به همراه دارد، به اندازهای قوی است که انسان را به فکر و سکوت وامیدارد.
هوش مصنوعی: ای مؤذن، از مناره پایین بیا و خاموش شو، چرا که امام از ما گریخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هان ای کل تا زدم مزن لاف
ای تو بره ریش . . . غراره
در سبلت و ریش خویش بنگر
هست از در عبرت و نظاره
جولاهه کار مانده گوئی
[...]
با این غم و درد بیکناره
داروی فرامشیست چاره
چون کشته شدم هزار باره
بر من به چه میکشی کناره
از کشتن کشتهای چه خیزد
کشته که کشد هزار باره
حاجت نبود به تیغ کشتن
[...]
آمد مه و لشکر ستاره
خورشید گریخت یک سواره
آن مه که ز روز و شب برون است
کو چشم که تا کند نظاره
چشمی که مناره را نبیند
[...]
در جلوهٔ من کند نظاره
وز سینه براورد حراره
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.