گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ای صید رخ تو شیر و آهو

پنهان ز کجا شود چنان رو

چندانک توانیش تو می‌پوش

می‌بند نقاب توی بر تو

در روزن سینه‌ها بتابید

خورشید ز مطلع ترازو

اندر عدم و وجود افکند

صد غلغله عشق که تعالوا

ای قند دو لعل تو خردسوز

وی تیر دو چشم تو جگرجو

سی بیت دگر بخواست گفتن

مستیش کشید گوش از آن سو

سی بیت فروختم به یک بیت

بیتی که گشاده شد در آن کو

 
 
 
زبان با ترانه
غزل شمارهٔ ۲۱۹۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شهید بلخی

تا کی دوم از گرد درِ تو

کاندر تو نمی‌بینم چربو

ایمن بزی اکنون که بشستم

دست از تو به اشنان و کنستو

سعدی

ای چشم تو دل‌فریب و جادو

در چشم تو خیره چشم آهو

در چشم منی و غایب از چشم

زآن چشم همی کنم به هر سو

صد چشمه ز چشم من گشاید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
جهان ملک خاتون

بردی دل من به چشم و ابرو

خون کرده ز دیده‌ایم در جو

بردیم جفا بسی ز دستت

ای مونس جان به قول بدگو

کردیم وفا به هرچه گفتیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

چشمی که ندیده نور آن رو

تاریک بود چو روی هندو

با ما بنشین خوشی درین بحر

ما را به کف آر و ما به ما جو

از جام حباب آب می نوش

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
شمس مغربی

ای یار کهن حکایت نو

از مغربی ضعیف بشنو

خورشید چو گشت طالع انداخت

بر ظلمت کاینات پرتو

آن سایه که نام اوست عالم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه