گنجور

 
مولانا

می تلخی که تلخی‌ها بدو گردد همه شیرین

بت چینی که نگذارد که افتد بر رخ ما چین

میش هر دم همی‌گوید که آب خضر را درکش

رخش هر لحظه می‌گوید که گلزار مخلد بین

زبان چرب او کرد درختانی پر از زیتون

لب شیرین او خواند به افسون سوره والتین

ایا من عشق خدیه یذیب الف حور العین

هواه کاشف البلوی کعسق او یاسین

شعاع وجهه یعلو علی شمس الضحی نورا

کمال ساده الوافی یفوق الطور فی المتکین

فکم من عاشق اردی مقال الحب زر غبا

و کم من میت احیا محیاه کیوم الدین

همی‌گوید مگو چیزی وگر نی هست تمییزی

که زنده کردمی هر دم هزاران مرده زین تلقین

سکوتی عند احرار غدا کشاف اسرار

وراء الحرف معلوم بیان النور فی التعیین

چو می‌گوید بگو حاجت دهد گوشی بدین امت

که او ناگفته دریابد چو گوش غیب گو آمین

سکتنا یا صبا نجد فبلغ انت ما تدری

و ترجم ما کتمناه لاهل الحی حتی حین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۱۱۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

الا ای ماه مشکین‌مو به پیش آر آن می مشکین

ملا کن ساغر و برنِهْ به دست عاشق مسکین

از آن رخشنده خرم که عشاق را شود زو کم

ز فکرت غم ز دیده نم ز بالا خم ز چهره چین

به رنگ چهره معشوق و اشک دیده عاشق

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد د‌ین

که ‌گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین

به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر

که آمد شاه ملک‌افروز مهمان قوام‌الدین

کجا باشد ملک چونین سزد دستور او چونان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مولانا

مرا هر دم همی‌گویی که برگو قطعه شیرین

به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین

زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه

برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین

تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خواجوی کرمانی

نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین

مگر هر شب گذر دارد بر آن گیسوی مشک آگین

اگر در باغ بخرامد سهی سرو سمن بویم

خلایق را گمان افتد که فردوسست و حورالعین

چو آن جادوی بیمارش که خون خوردن بود کارش

[...]

کمال خجندی

شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین

چرا آن ترک کافر کیش غارت می کند چندین

در آن صف کو سپه رائد به قصد غارت دلها

دلی کآنجا نخواهه شد اسیر او زهی مسکین

چو دود آه خود با او رساندم سوخت چشمانش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه