آمدهای بیگه خامش مشین
یک قدح مردفکن برگزین
آب روان داد ز چشمه حیات
تا بدمد سبزه ز آب و ز طین
آن می گلگون سوی گلشن کشان
تا بگزد لاله رخ یاسمین
راح نما روح مرا تا که روح
خندد و گوید سخنی خندمین
درکشد اندیشه گری دست خود
چونک برافشاند یار آستین
گردن غم را بزند تیغ می
کاین بکشد کان حلاوت ز کین
بام و در مجلس افغان کند
کاغتنموا الهوه یا شاربین
گوش گشا جانب حلقه کرام
چشم گشا روشنی چشم بین
سجده کند چین چو گشاید دو چشم
جعد تو را بیند پنجاه چین
خرمیش بر دل خرم زند
سوی امین آید روح الامین
مادر عشرت چو گشاید کنار
بازرهد جان ز بنات و بنین
بس کنم و رخت به ساقی دهم
وز کف او گیرم در ثمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چند کنی جای چنین به گزین؟
چون نروی سوی سرائی جز این؟
چند نشینی تو؟ که رفتند پاک
همره و یارانت، هلا برنشین
چند کنی صحبت دنیا طلب؟
[...]
بس که شنیدی صفت روم و چین
خیز و بیا ملک سنایی ببین
تا همه دل بینی بی حرص و بخل
تا همه جان بینی بی کبر و کین
زر نه و کان ملکی زیر دست
[...]
منت او راست هزار آستین
بر کمر کوه و کلاه زمین
حیف بود سفتن لعلی چنین
جز بستایشگری رکن دین
روی ترش کرده به یاران مبین
سرکه فروشی مکن، ای انگبین
چاه مزن زیر لب چون سمن
رخنه مکن در شکم یاسمین
روی زمین را تویی آب حیات
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.