گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ساقی من خیزد بی‌گفت من

آرد آن باده وافر ثمن

حاجت نبود که بگویم بیار

بشنود آواز دلم بی‌دهن

هست تقاضاگر او لطف او

و آن کرم بی‌حد و خلق حسن

ماه برآید تو مگویش برآ

بر تو زند نور مگویش بزن

ای به گه بزم بهین عیش و نوش

وی به گه رزم مهین صف شکن

از پی هر گمره نیکو دلیل

وز پی محبوس چه‌ای خوش رسن

عالم همچون شب و تو همچو ماه

تو مثل شمعی و جان‌ها لگن

جان مثل ذره بود بی‌قرار

با تو شود ساکن نعم السکن