ساقی من خیزد بیگفت من
آرد آن باده وافر ثمن
حاجت نبود که بگویم بیار
بشنود آواز دلم بیدهن
هست تقاضاگر او لطف او
و آن کرم بیحد و خلق حسن
ماه برآید تو مگویش برآ
بر تو زند نور مگویش بزن
ای به گه بزم بهین عیش و نوش
وی به گه رزم مهین صف شکن
از پی هر گمره نیکو دلیل
وز پی محبوس چهای خوش رسن
عالم همچون شب و تو همچو ماه
تو مثل شمعی و جانها لگن
جان مثل ذره بود بیقرار
با تو شود ساکن نعم السکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف ساقی و باده میپردازد. شاعر به ساقی اشاره میکند که بدون نیاز به گفتوگو، بادهای زهردار و دلانگیز میآورد. او میگوید که نیازی به درخواست نیست، چرا که دل او صدای او را میشنود. شاعر به لطف و زیبایی ساقی و همچنین به درخشش ماه در شب اشاره میکند و او را همچون شمعی میداند که جانها را روشن میکند. در نهایت، شاعر به بیقراری جانها اشاره میکند که با وجود ساقی آرامش مییابند.
هوش مصنوعی: دوست من به آرامی حرکت میکند و بدون هیچ صحبتی، شرابی گرانبها و با ارزش را میآورد.
هوش مصنوعی: نیازی نیست که بگویم دستت را پیش بیاور، قلب من بدون کلام، صدایش را میشنود.
هوش مصنوعی: او کسی است که درخواستش محبت و لطف اوست و نیکی و زیبایی او بیپایان است.
هوش مصنوعی: ماه روشن میشود و تو نباید بگویی که برآید، زیرا نورش به تو تابیده میشود. همچنین نباید بگویی که این نور را بر او بزن.
هوش مصنوعی: ای کسی که در مجالس شادی و میگساری حضور داری و همچنین در میدان جنگ، از شجاعت و دلیر بودن شناخته میشوی.
هوش مصنوعی: برای هر گمراهی باید دلیلی مناسب پیدا کرد و به دنبال کسی که در بند است، باید جستجوی مناسبی داشت.
هوش مصنوعی: جهان مانند شب تاریک است و تو مانند ماهی که در این darkness میدرخشی. تو به مانند شمعی هستی که جانها را روشنی میبخشد.
هوش مصنوعی: روح آدمی مانند ذرهای بیقرار است، اما با وجود تو آرامش پیدا میکند و به سکون میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
لقمهای از زهر زده در دهن
مرگ فشردش همه در زیر غن
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخَن
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن
بسته کف دست و کف پای شوغ
[...]
دی به سلام آمد نزدیک من
ماه من آن لعبت سیمین ذقن
بازنخی چون سمن و با تنی
چون گل سوری به یکی پیرهن
تازان چون کبک دری برکمر
[...]
ای ملک شیردل پیل تن
صفدر لشکرشکن تیغ زن
خسرو مسعود سعود فلک
بر سر تاج تو شده انجمن
دولت در خدمت و در مدح تو
[...]
نیک برنج اندرم از خویشتن
گم شده تدبیر و خطا کرده ظن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.