گرچه اندر فغان و نالیدن
اندکی هست خویشتن دیدن
آن نباشد مرا چو در عشقت
خوگرم من به خویش دزدیدن
به خدا و به پاکی ذاتش
پاکم از خویشتن پسندیدن
دیده کی از رخ تو برگردد
به که آید به وقت گردیدن
در چنین دولت و چنین میدان
ننگ باشد ز مرگ لنگیدن
عاشقان تو را مسلم شد
بر همه مرگها بخندیدن
فرعهای درخت لرزانند
اصل را نیست خوف لرزیدن
باغبانان عشق را باشد
از دل خویش میوه برچیدن
جان عاشق نوالهها میپیچ
در مکافات رنج پیچیدن
زهد و دانش بورز ای خواجه
نتوان عشق را بورزیدن
پیش از این گفت شمس تبریزی
لیک کو گوش بهر بشنیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دشواریهای جانبی آن میپردازد. شاعر، با ابراز ناله و شکایت، میگوید که در عشق، خود را فراموش کرده و به عمیقترین خودآگاهی دست یافته است. او تأکید میکند که در عشق واقعی، حتی مرگ نیز نه تنها ترسناک نیست، بلکه بر آن میخندند. در عشق، مانند درختی که به لرزش در میآید، تنها فرع به خطر میافتد و اصل محفوظ میماند. شاعر به عشق به عنوان میوهای که از دل باغبانان میچینند، اشاره میکند و به دوری از زهد و دانش در عشق توصیه میکند. در پایان، به تأکید شمس تبریزی بر اهمیت شنیدن درباره عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هرچند در فریاد و ناله کمی انسانیت و خویشتن شناسی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر در عشق تو به چنان حالتی گرفتار نشوم، به هیچ چیز دیگر نمیاندیشم و فقط به دزدیدن لحظات دلانگیز فکر میکنم.
هوش مصنوعی: من به خدا و به پاکی او سوگند یاد میکنم که از خودخواهی و خودپسندی مبرا هستم.
هوش مصنوعی: چشمها هیچگاه از زیبایی تو روی برنمیگردانند، چون وقتی که بخواهند برگردند، آن زیبایی همچنان در یادشان خواهد ماند.
هوش مصنوعی: در چنین حکومت و چنین موقعیتی، شرمآور است که انسان به خاطر مرگ، سست و بینفس باشد.
هوش مصنوعی: عاشقان تو به این نتیجه رسیدهاند که در برابر تمام مرگها میتوان با لبخند مواجه شد.
هوش مصنوعی: شاخ و برگهای درخت به خاطر طوفان میلرزند، اما ریشههای درخت جرات لرزیدن ندارند.
هوش مصنوعی: عاشقان باید از عمق دل خود دستاوردها و ثمرات عشق را برداشت کنند.
هوش مصنوعی: روح عاشق در گرفتار شدن با سختیها و رنجها همچون نوالهها میچرخد و دچار میشود.
هوش مصنوعی: ای آقا، به زهد و دانش بپرداز، زیرا نمیتوان به عشق پرداخت.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی پیشتر سخنانی را گفته بود، اما کسی نیست که به آن گوش بسپارد و بشنود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چیست عقل اوّل این جهان دیدن
پس به حسبت برین جهان ریدن
آنکه در جا نشایدش دیدن
همه جایش توان پرستیدن
میوه از روضهای چنین چیدن
بیریاضت کجا توان دیدن؟
روی او را کجا توان دیدن
یا گلی از وصال او چیدن
تا به کی چون قلم توان جانا
گرد کویت به فرق گردیدن
در نگنجد بتا به مذهب عشق
[...]
قول و فعل و شنیدن و دیدن
به موازین شرع سنجیدن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.