گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

یک غزل آغاز کن بر صفت حاضران

ای رخ تو همچو شمع، خیز درآ در میان

نور ده آن شمع را روح ده این جمع را

از دو رخِ همچو شمع وز قدح همچو جان

سوی قدح دست کن، ما همه را مست کن

ز آنک کسی خوش نشد تا نشد از خود نهان

چون شدی از خود نهان زود گریز از جهان

روی تو واپس مکن جانب خود هان و هان!

این سخن همچو تیر، راست کِشَش سویِ گوش

تا نکشی سوی گوش کی بجهد از کمان ؟

بس کن از اندیشه بس! کاو گویدت هر نفس

کای عجب آن را چه شد؟ اه چه کنم؟ کو فلان؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode