ای دلارام من و ای دل شکن
وی کشیده خویش بیجرمی ز من
از نظر رفتی ز دل بیرون نهای
ز آنک تو شمعی و جان و دل لگن
جان من جان تو جانت جان من
هیچ کس دیدهست یک جان در دو تن
زندگیام وصل تو مرگم فراق
بینظیرم کردهای اندر دو فن
بس بجستم آب حیوان خضر گفت
بیوصالش جان نیابی جان مکن
غم نیارد گرد غمگین تو گشت
ور بگردد بایدش گردن زدن
جانها زان گرد تو گرددهمی
جان ادیم و تو سهیل اندر یمن
بهر تو گفتهست منصور حلاج
یا صغیر السن یا رطب البدن
شیر مست شهد تو گشت و بگفت
یا قریب العهد من شرب اللبن
پیش مستان تو غم را راه نیست
فکرت و غم هست کار بوالحسن
هر کی در چاه طبیعت مانده است
چارهاش نبود ز فکر چون رسن
چونک برپرید کاسد گشت حبل
چون یقینی یافت کاسد گشت ظن
همزبان بیزبانان شو دلا
تا به گفت و گو نباشی مرتهن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوقش پرداخته است. شاعر از غم دوری و فراق صحبت میکند و به شدت نیازمند وصال معشوق خود است. او معشوقش را مانند شمعی میداند که جان و دل او را روشنی میبخشد و بدون او زندگیاش بیمعنا است. شاعر ابراز میکند که هیچ کس نمیتواند عشق واقعی را درک کند و از غم فراق رنج میبرد. در نهایت، او به معشوقش میگوید که باید به زبان بیزبانی درآید و با احساساتش سخن بگوید تا از قید فکر و اندیشه آزاد شود.
هوش مصنوعی: ای معشوق آرامشبخش من و ای دلشکن، تو بدون این که گناهی کرده باشی، مرا رنجیدهeing شدهای.
هوش مصنوعی: تو از نظرم دور شدی، اما از دل من بیرون نمیروی؛ زیرا تو مانند شمعی هستی که جان و دل مرا روشن میکند.
هوش مصنوعی: عشق و ارتباطی عمیق بین دو نفر وجود دارد که باعث میشود احساس کنند که هر دو به یکدیگر وابستهاند و در واقع، جدا از هم زندگی نمیکنند. این پیوند جانها آنقدر نزدیک است که کسی نمیتواند این نوع ارتباط را در دو نفر بهوضوح ببیند.
هوش مصنوعی: زندگی من در نزدیکی و وصل تو خلاصه شده است و جدایی از تو برایم مرگآور است. این دو حالتی که در آن قرار دارم، یعنی وصل و فراق، به شکلی بینظیر و خاص در زندگیام تأثیر گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: بسیاری را جستجو کردم تا آب حیات را پیدا کنم. اما خضر گفت: بدون وصال و رسیدن به او، نمیتوانی جان و زندگی واقعی را به دست آوری. پس جان خویش را فدای این آرزوی بیپایه مکن.
هوش مصنوعی: اگر غم به سراغ تو بیاید، نباید نگران باشی؛ اگر هم دور و برت بچرخد، باید آن را کنار بزنی.
هوش مصنوعی: جانها به دور تو میگردند، که جانها از عشق تو زندهاند و تو مانند ستارهای در یمن میدرخشی.
هوش مصنوعی: منصور حلاج به تو گفته است که یا جوانی کم سن و سالی هستی یا بدنی جوان و سرحال داری.
هوش مصنوعی: شیر که به دلیل طعم شیرین شهد تو مست شده، به من نزدیک گفت: ای کسی که از شیر مادر نوشیدهای.
هوش مصنوعی: در حضور مستان، جایی برای غم و اندوه وجود ندارد. اما در فکر و خیال، غم همیشه همراه بوالحسن است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دام طبیعت گرفتار شده باشد، نمیتواند از فکر و اندیشه خلاص شود، مثل کسی که در چاه افتاده و چارهای جز پذیرش وضعیت خود ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که یقین و اطمینان به وجود بیاید، گمان و تردید از بین میرود و دیگر جایی برای شک و سردرگمی نمیماند.
هوش مصنوعی: ای دل، همچون کسانی که زبان گفت و گو ندارند، با دیگران همزبان و همدل شو تا وابسته به گفتگو و کلمات نباشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر دَرَن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.