گنجور

 
مولانا

بشنو از دل نکته‌های بی‌سخن

و آنچ اندر فهم ناید فهم کن

در دل چون سنگ مردم آتشی است

کو بسوزد پرده را از بیخ و بن

چون بسوزد پرده دریابد تمام

قصه‌های خضر و علم من لدن

در میان جان و دل پیدا شود

صورت نو نو از آن عشق کهن

چون بخوانی والضحی خورشید بین

کان زر بین چون بخوانی لم یکن