گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین

نه بدان کیسه پرزر نه بدین کاسه زرین

بکشی اهل زمین را به فلک بانگ زند مه

که زهی جود و سماحت عجبا قدرت و تمکین

چو خیال تو بتابد چو مه چارده بر من

بگزد ساعد و اصبع ز حسد زهره و پروین

هله المنه لله که بدین ملک رسیدم

همه حق بود که می گفت مرا عشق تو پیشین

چو مرا بر سر پا دید به سر کرد اشارت

که رسید آنچ تو خواهی هله ایمن شو و بنشین

همه خلق از سر مستی ز طرب سجده کنانش

بره و گرگ به هم خوش نه حسد در دل و نی کین

نشناسند ز مستی ره ده از ره خانه

نشناسند که مردیم عجب یا گل رنگین

قدح اندر کف و خیره چه کنم من عجب این را

بخورم یا که ببخشم تو بگو ای شه شیرین

تو بخور چه بود بخشش هله که دور تو آمد

هله خوردم هله خوردم چو منم پیش تو تعیین

تو خور این باده عرشی که اگر یک قدح از وی

بنهی بر کف مرده بدهد پاسخ تلقین

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۹۸۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین

صدقات تو روان است به هر بیوه و مسکین

صدقات تو لطیف است توان خورد دو صد من

که نداند لب بالا و نجنبد لب زیرین

هله ای باغ نگویی به چه لب باده کشیدی

[...]

ناصر بخارایی

پای از خانه برون نه که بروید گل و نسرین

به صبا گوی حکایت ز لب شکر شیرین

خود یکی بوسه بده بر دهن تنگ شکوفه

که گل و لاله بسوزد ز دم عاشق مسکین

توئی در دل که بگوئی سخن خویش وگر نه

[...]

قاسم انوار

هله! ای ساقی جانها، بده آن باده رنگین

مگر این فاتحه ما بچشد لذت آمین

برو، ای ناصح و بنشین، نتوانم که نمیرم

بر آن طلعت زیبا، بر آن شیوه شیرین

همه ذرات جهان مظهر حقند، فاما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه