گنجور

 
قاسم انوار

هله! ای ساقی جانها، بده آن باده رنگین

مگر این فاتحه ما بچشد لذت آمین

برو، ای ناصح و بنشین، نتوانم که نمیرم

بر آن طلعت زیبا، بر آن شیوه شیرین

همه ذرات جهان مظهر حقند، فاما

نشود واقف اسرار مگر چشم خدا بین

برو، ای خواجه عاقل، بنشین گوشه عفت

نکنی فهم معانی، نبری ره بمجانین

هله! ای جان سعادت، نکنی خارق عادت

جعل روی سیه را نبردی سوی بساتین

هله! ای صوفی خلوت،همه میل تو بشهوت

تو و تسبیح و مصلا من و آن طره مشکین

تو وکیلی و کفیلی، تو جلیلی و جمیلی

بجز از عجز نباشد صفت قاسم مسکین

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین

نه بدان کیسه پرزر نه بدین کاسه زرین

بکشی اهل زمین را به فلک بانگ زند مه

که زهی جود و سماحت عجبا قدرت و تمکین

چو خیال تو بتابد چو مه چارده بر من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ناصر بخارایی

پای از خانه برون نه که بروید گل و نسرین

به صبا گوی حکایت ز لب شکر شیرین

خود یکی بوسه بده بر دهن تنگ شکوفه

که گل و لاله بسوزد ز دم عاشق مسکین

توئی در دل که بگوئی سخن خویش وگر نه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه