در ستایشهای شمس الدین نباشم مفتتن
تا تو گویی کاین غرض نفی من است از لا و لن
چونک هست او کل کل صافی صافی کمال
وصف او چون نوبهار و وصف اجزا یاسمن
هر یکی نوعی گلی و هر یکی نوعی ثمر
او چو سرمجموع باغ و جان جان صد چمن
چون ستودی باغ را پس جمله را بستودهای
چون ستودی حق را داخل شود نقش وثن
ور وثن را مدح گویی نیست داخل حسن حق
گرچه هم می بازگردد آن به خالق فاعلمن
لیک باقی وصفها بستوده باشی جزو در
شمس حق و دین چو دریا کی شود داخل بدن
حق همیگوید منم هش دار ای کوته نظر
شمس حق و دین بهانهست اندر این برداشتن
هر چه تو با فخر تبریز آوری بیخردگی
آن به عین ذات من تو کردهای ای ممتحن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره ستایش شمس الدین، که در آن شاعر اشاره میکند که ستایش شمس نباید به معنای نفی وجود خود او باشد. او شمس را به عنوان کمال و جمال فوقالعاده معرفی میکند و به تشبیه باغ و گلها میپردازد. بیان میکند که هر ستایشی از باغ، در واقع ستایش همهی گلها است و نمیتوان تنها به وصف یک جز پرداخت. همچنین شاعر به این نکته اشاره دارد که هرگز نباید به تمجید از آثار الهی پرداخته و از حقیقت غافل شد. در نهایت تأکید میکند که هرچه از شمس و دین بگوید، در حقیقت به ذات حق برمیگردد و باعث خطای درک نمیشود.
هوش مصنوعی: من در ستایشهای شمس الدین، دچار فریب نمیشوم، تا زمانی که تو نگیری که این هدف، نفی وجود من است از "نمی" و "هرگز".
هوش مصنوعی: چون او وجود کامل و خالص است، توصیف او همچون بهار است و ویژگیهای او مانند گل یاسمن است.
هوش مصنوعی: هر فرد مانند گلی خاص و منحصر به فرد است و هر یک ثمرهای مخصوص به خود دارد؛ او به مثابهٔ باغی است که جانش عطر و زیبایی صد چمن را در خود دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه که باغ را ستایش میکنی، در واقع همه چیز را ستایش کردهای. وقتی که حقیقت را تحسین میکنی، نشانگر آن است که به بتپرستی وارد شدهای.
هوش مصنوعی: اگر به ستایش بتها بپردازی، در واقع به زیبایی حقتعالی وارد شدهای، هرچند این ستایش در نهایت به خالق برمیگردد.
هوش مصنوعی: اما تمامی توصیفهای خوب را در نظر بگیر، تو در حقیقت به مانند دریا هستی که هیچگاه نمیتواند در بدن جای گیرد.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید که من هستم، پس ای کسی که از دریچهی تنگ فکر مینگری، مواظب باش؛ شمس و حقایق دینی تنها بهانهای برای این درک و برداشت عمیقتر هستند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو با افتخار از تبریز به من میآوری، بیخردی آن نشاندهندهی خود توست ای آزمایشکننده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.