گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

با آن که می‌رسانی، آن بادهٔ بقا را

بی تو نمی‌گوارد، این جام باده ما را

مطرب قدح رها کن، زین گونه ناله‌ها کن

جانا یکی بها کن، آن جنس بی‌بها را

آن عشق سلسلت را، وان آفت دلت را

آن چاه بابلت را، وان کان سحرها را

بازآر بار دیگر، تا کار ما شود زر

از سر بگیر از سر، آن عادت وفا را

دیو شقا سرشته، از لطف تو فرشته

طغرای تو نبشته، مر مُلکت صفا را

در نورت ای گزیده، ای بر فلک رسیده

من دم به دم بدیده، انوار مصطفا را

چون بسته گشت راهی، شد حاصلِ من آهی

شد کوه همچو کاهی، از عشق کهربا را

از شمس دین چون مه، تبریز هست آگه

بشنو دعا و گه گه، آمین کن این دعا را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode