نتانی آمدن این راه با من
کجا دارد هریسه پای روغن
ولی همراهی و با تو بسازم
که چشم من به روی توست روشن
چو از راهت ببردم شرط نبود
میان راه ترک دوست کردن
بغلهایت بگیرم همچو پیران
چو طفلانت نهم گاهی به گردن
چو آدم توبه کن از خوشه چینی
چو کشتی بذر آن توست خرمن
دهان بربند گوش فهم بستهست
مگو چیزی که می ناید به گفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و همراهی اشاره دارد. شاعر از دوستی و وفاداری سخن میگوید و میخواهد که در مسیر زندگی با معشوقش همراه باشد. او میگوید که در این راه، نباید ترک دوستی کرد و باید از لحظات با هم بودن لذت برد. همچنین او به ارزش سکوت و اهمیت گوش دادن اشاره میکند و میگوید که نباید هر چیزی را گفت، بلکه باید گوش فهم را باز کرد. در نهایت، شاعر به توبه و دوری از رفتارهای ناپسند اشاره میکند و بر لزوم در نظر گرفتن حس و حال معشوق تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که در مسیر زندگی یا در برخی از سفرها، برخی افراد ممکن است با مشکلات و چالشهای زیادی مواجه شوند. "هریسه" به معنای خوراکی است که معمولاً به صورتی چرب و نرم تهیه میشود و "پای روغن" نشاندهنده وضعیت لغزنده یا دشوار است. در کل، میتوان گفت که اشاره به دشواریها و پیچیدگیهایی دارد که ممکن است در راه پیشرو وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و به خاطر همراهیات کوشش میکنم، زیرا تو روشنایی چشمان من هستی.
هوش مصنوعی: وقتی که در مسیری از تو دور شدم، نیازی نبود که در میانه راه دوستانم را رها کنم.
هوش مصنوعی: میخواهم تو را در آغوش بگیرم، مثل افراد سالخورده، گاهی هم باید بچههایم را بر گردن بزنم.
هوش مصنوعی: وقتی که آدم از چیدن خوشهها توبه کند، باید بداند که دانههایی که کاشته، همان حاصل را به بار میآورد.
هوش مصنوعی: سکوت کن و چیزی نگو، چون فهم شنونده درک درستی ندارد و آنچه میگویی، به گوشش نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دو تا فسرده
بیک لون این سه گوهر بین ملون
غریبی می چه خواهد یارب از من؟
که با من روز و شب بسته است دامن
غریبی دوستی با من گرفتهاست
مرا از دوستی گشتهاست دشمن
ز دشمن رست هر کو جست لیکن
[...]
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن
بکردار زنی زنگی که هرشب
بزاید کودکی بلغاری آن زن
کنون شویش بمرد و گشت فرتوت
[...]
همیدون شخّهای کوه قارن
به چشمش همچنان آید که گلشن
ز مویش خانه گردد سنبلستان
ز رویش بوستان گردد شبستان
چو مشگین زلف پیش باد دارد
شود زو باغ و بستان سنبلستان
سپاه مهر او بر من بتازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.