گنجور

 
مولانا

من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون

آن می کشدم زان سو وین می کشدم زین سون

یک گوش به دست این یک گوش به دست آن

این می کشدم بالا وان می کشدم هامون

از دست کشاکش من وز چرخ پرآتش من

می گردم و می نالم چون چنبره گردون

آن لحظه که بی‌هوشم ز ایشان برهد گوشم

می غلطم چون شاهان در اطلس و در اکسون

من عاشق آن روزم می درم و می دوزم

بر خرقه بی‌چونی می زن تگلی بی‌چون